گفتگوی درونی

گفتگوی درونی عادتی است که همه انسان‌ها آن را به‌مقدار زیاد انجام می‌دهند. همان‌طور که نمی‌توانیم خوردن و آشامیدن را ترک کنیم، عادت صحبت کردن با خود را نیز نمی‌توانیم کنار بگذاریم. همه کاری که می‌توانیم بکنیم، کنترل ماهیت و جهت این گفتگوی درونی است. بیشتر ما نمی‌دانیم که همین گفتگوی درونی عامل ایجاد شرایط زندگی‌مان است.

تغییر زندگی و دنیای اطراف  با تغییر گفتار درونی

به ما گفته شده: “انسان همان است که در دلش فکر می‌کند”. ولی آیا می‌دانیم که فکر انسان راه‌هایی را دنبال می‌کند که در زیر گفتگوی درونی اش قرار دارد؟ اگر بخواهد آن راه‌ها را در جهتی که می‌خواهد برود قرار دهد، باید گفتگوهای قبلی‌اش را که در انجیل از آن به‌عنوان “انسان قدیمی” نام برده شده کنار بگذارد و روح و ذهن‌اش را تازه کند (تبدیل به یک انسان جدید شود). گفتار، تصویر ذهن است. بنابراین انسان برای تغییر ذهن خود، ابتدا باید گفتار خود را تغییر دهد. منظور از گفتار همان گفتگوی درونی و ذهنی است که همیشه همراه ماست.

این جهان یک چرخه جادویی از بی‌نهایت  دگرگونی ممکن ذهنی است؛ چون تعداد گفتگوهای درونی ذهنی بی‌نهایت است. وقتی یک انسان قدرت خلاق صحبت درونی را کشف می‌کند، به هدف و ماموریت خود در این زندگی پی می‌برد. سپس می‌تواند مطابق با یک هدف عمل کند. ولی بدون این دانش، ناآگاهانه عمل خواهد کرد. همه‌چیز در این جهان، درواقع آشکارسازی گفتگوی ذهنی ما که درون‌مان جریان دارد است؛ بدون این‌که ما خود از این گفتگوها مطلع باشیم. ما به‌عنوان موجودات متمدن، باید از این گفتگوهای درونی آگاه باشیم و باهدف رفتار کنیم.

گفتگوی درونی انسان، زندگی‌اش را جذب می‌کند. تا مادامی‌که تغییری در صحبت درونی اش ایجاد نشود، زندگی شخصی‌اش همانند گذشته باقی خواهد ماند. هرگونه تلاش برای تغییر دنیای اطراف، قبل از این‌که صحبت درونی خود را تغییر داده باشیم یک کشمکش برضد ماهیت این جهان است. انسان می‌تواند در یک چرخه بی‌نهایت از ناامیدی و بدشانسی گرفتار شود و نفهمد که علت آن، گفتگوی درونی منفی خود اوست و گمان کند که علت‌اش دیگران هستند. این ممکن است بعید به‌نظر برسد ولی یک موضوع مناسب برای تحقیق و آزمایش است. فرمول این علم که می‌گوید: “کلمات لباس واقعیت به تن می‌کنند.” مثل فرمول‌های علم شیمی قایل اثبات است.

ماجرای دختری که به‌خاطر گفتگوی درونی با رئیس‌اش مشکل داشت

صحبت درونی

روزی یک دختر راجع به مشکلاتی که با رئیس خود داشت  با من صحبت کرد. او متقاعد شده بود که به‌طور ناعادلانه مورد انتقاد رئیس‌اش واقع شده و بهترین کارهایش توسط وی رد می‌شود. هنگام شنیدن داستان آن دختر، به او توضیح دادم که اگر فکر می‌کند رئیس‌اش عادل نیست، این یک علامت مطمئن است که نشان می‌دهد خودش به یک گفتگوی درونی جدید نیاز دارد. چراکه بدون شک آن دختر درون ذهن‌اش با رئیس‌اش مشاجره می‌کرد. دیگران فقط صدای زمزمه‌ای که ما در خفا می‌کنیم را انعکاس می‌دهند. آن دختر اعتراف کرد که در تمام طول روز با رئیس‌اش مشاجره ذهنی می‌کند. وقتی فهمید که در این مدت چه‌کار داشته می‌کرده قبول کرد که گفتگوی درونی اش را تغییر دهد. این‌گونه تصور کرد که رئیس‌اش به‌خاطر کار خوبی که او انجام داده به او تبریک گفته و این‌که او هم از رئیس‌اش به‌خاطر تعریفی که از او کرده و به‌خاطر مهربانی‌اش  تشکر می‌کند. دیری نگذشت که دریافت تمام چیزهایی که سرش آمده به‌خاطر نگرش خودش بوده است. رفتار رئیس‌اش کاملا عوض شد. رئیس‌اش هر گفتگویی که آن دختر در ذهن خودش با او دارد را انعکاس می‌دهد؛ اتفاقی که همیشه می‌افتد.

به‌ندرت پیش می‌‌‌آید که یک نفر را ببینم و درمورد گفتگوی درونی اش یا راه‌های رازآلودی که درحال قدم‌گذاشتن در آنهاست فکر نکنم. ما باید شروع کنیم که در زندگی آگاه شویم. راه‌حل همه مشکلات این است: “خدای درونی ما دارد تلاش می‌کند در جسم‌مان خودآگاه شود؛ که ممکن است او هم شغل پدرش (خدای اصلی) را بخواهد انجام دهد. کارش چیست؟ تقلید از پدرش، تا استاد کلام شود؛ استاد صحبت درونی؛ که دنیای ما را به فرمان‌روایی عشق (بهشت) تبدیل کند.

تقلید از خدا به‌وسیله گفتگوی درونی

حضرت عیسی می‌گوید: “از خدا تقلید کنید. مثل تقلیدی که کودکان از پدرشان می‌کنند.” چطور من خدا را تقلید کنم؟ به ما گفته شده که خدا چیزهای نادیدنی را طوری صدا می‌زند که انگار دیده می‌شوند و بعد آن چیزها دیدنی می‌شوند (مشابه آیه “کن فیکن” قرآن). آن دختر هم وقتی در ذهن‌اش از تعریف‌کردن و مهربانی رئیس‌اش تشکر کرد همین کار را کرد. آن دختر یک مکالمه خیالی را در ذهن‌اش ساخت با این فرض که رئیس‌اش از کارش تعریف کرده است و این کار را انجام داد.

گفتگوی درونی ما در آینده با ما روبرو می‌شود

گفتگوهای درونی ما از جهات متعددی معرف جهانی هستند که در آن زندگی می‌کنیم. جهان تک‌تک ما خودآشکارسازی گفتار درونی ماست. به ما گفته شده: “هر کلمه بیهوده‌ای که بگوییم یک روز  باید درمورد آن توضیح دهیم. براساس حرف‌هایمان ممکن است تبرئه شویم و به‌وسیله آن‌ها ممکن است محکوم شویم.” ما خودمان را با گفتگوی درونی منفی تنها می‌گذاریم و درعین‌حال انتظار داریم فرماندهی زندگی را در دست بگیریم. گفتگو های ذهنی حال حاضر ما به سمت گذشته پس‌روی نمی‌کنند. بلکه آن‌ها به آینده پیش‌روی می‌کنند تا در آن‌جا با ما روبرو شوند. و یا به‌صورت کلمات بیهوده و یا به‌صورت سرمایه با ما روبرو می‌شوند.

ارسال کلمات و بازگشت آن‌ها

حضرت عیسی می‌گوید: “کلماتی که به بیرون ارسال می‌کنم دست‌خالی به‌طرف من برنمی‌گردند. بلکه خواسته من و هدفی که از ارسال آن‌ها داشته‌ام را به‌طرف من خواهند آورد.” اگر من بخواهم دوستم را کمک کنم، کلماتم را چطور ارسال می‌کنم؟ تصور می‌کنم که دارم صدایش را می‌شنوم و او از نظر فیزیکی کنار من حاضر است. و دست من روی شانه اوست. سپس به‌خاطر بخت خوبی که دارد به او تبریک می‌گویم. و به او می‌گویم که تابه‌حال او را بهتر از این ندیده‌ام. به او گوش می‌دهم طوری‌که انگار دارم صدایش را می‌شنوم. تصور می‌کنم که دارد به من می‌گوید تابه‌حال احساسی بهتر از این نداشته است. و تابه‌حال خوشحال‌تر از این نبوده است. و من می‌دانم که در این صمیمیت که از روی عشق و آگاهی است، یک صمیمیت پر از افکار و احساسات عاشقانه، که کلمات من فرستاده شدند و نباید دست‌خالی به‌طرف من برگردند. بلکه باید هدف من را براورده کنند.

لزوم حواس‌جمعی درهنگام گفتگوی درونی

صحبت کردن با خود

“اکنون زمان پذیرفته‌شده است. امروز روز رستگاری است.” فقط کاری که الان انجام می‌شود به حساب می‌آید. اگرچه ممکن است تاثیرات این کارها تا فردا قابل دیدن نباشند. ما گفتگوی درونی را با صدای بلند انجام نمی‌دهیم. بلکه در دل‌مان ولی با حواس‌جمعی خیلی زیاد این گفتگوها را انجام می‌دهیم. اگر با حواس جمع گوش کنید، طوری‌که انگار واقعا چیزی شنیدید، اتفاقات خلق می‌شوند. رویدادها و روابط زندگی همان کلمات شما هستند که پدیدار شده‌اند. خیلی از ما با نگرش ثابت‌مان نسبت به دیگران، اشتیاق و توانایی آن‌ها در کمک به دیگران را از آن‌ها می‌گیریم. نگرش‌های ما به‌صورت گفتگوی ذهنی در درون‌مان آشکار می‌شوند. صحبت درونی با فرض این‌که خواسته‌مان براورده شده است یک راه برای خلق آگاهانه شرایط است.

گفتگوی درونی ما دائما در اطراف ما به واقعیت تبدیل می‌شود. بنابراین چیزی که می‌خواهیم در دنیای بیرون ببینیم و بشنویم، باید آن را در درون خودمان ببینیم و بشنویم. هرآن‌چه که در دنیای بیرون ما ظاهر می‌شود، نشان‌دهنده نوع استفاده ما از کلام است. اگر این هنر صحبت درونی کنترل‌شده را تمرین کنید، شما نیز پی خواهید برد که توانایی در صحبت کردن چه هیجانی دارد. “و اکنون قبل از این‌که این اتفاق بیفتد، من این را به شما گفته‌ام. بنابراین وقتی این اتفاق واقعا بیفتد شما باور خواهید کرد.” شما قادر خواهید بود برای تبدیل انرژی بی‌کرانی که در صحبت درونی تان نهفته است از سطح ذهنی و احساسی به سطح فیزیکی، آگاهانه از تخیل خود استفاده کنید. و من در این فرایند هیچ محدودیتی سراغ ندارم. اگر که اصلا محدودیتی وجود داشته باشد.

تطبیق گفتگوی درونی و هدف

هدف شما چیست؟ آیا گفتگوی درونی تان با آن هدف مطابقت دارد؟ اگر می‌خواهید به هدف‌تان برسید باید این‌گونه باشد. همان‌طور که حضرت عیسی سوال پرسیده: “آیا دو چیز می‌توانند در کنار هم قرار بگیرند به‌جز این‌که با هم تطبیق داشته باشند؟” البته که جواب منفی است. دو چیزی که باید با هم تطبیق داشته باشند گفتگوی درونی شما و وضعیت مدنظر هستند. این همان است که پیش‌تر ذکر شد: “هرچه می‌خواهید در جهان بیرون ببینید و بشنوید باید در دنیای درون، آن را ببینید و بشنوید.” هر مرحله از پیشرفت بشر، به‌وسیله تصویرسازی آگاهانه اش درحالی‌که صحبت درونی اش با “خواسته برآورده‌شده اش” مطابقت داشته شکل گرفته است. هم‌زمان که گفتگوی درونی خود را کنترل می‌کنیم، و آن را با خواسته های برآورده‌شده مان مطابقت می‌دهیم، می‌توانیم همه فرایندهای دیگر را کنار بگذاریم. سپس به‌سادگی با تصور و نیت واضح عمل کنیم. تصور می‌کنیم آرزویمان برآورده شده است و از آن جایگاه، گفتگوی ذهنی خود را انجام می‌دهیم. یک صحبت ذهنی صحیح همان صحبتی است که اگر به حالت ایده‌آل‌تان رسیده بودید، آن صحبت را می‌کردید. به‌عبارت‌دیگر، صحبت شما در حالتی است که خواسته تان برآورده شده است.

قدرت کلام و گفتگوی درونی در کتب باستان

اکنون شما متوجه می‌شوید النسان‌های باستان چقدر باخرد بوده‌اند وقتی در کتاب هرمتیکا (Hermetica ) به ما گفته‌اند: “دو موهبت وجود دارد که خدا فقط به انسان عطا کرده است، نه به مخلوقات فانی دیگر. این دو موهبت، ذهن و کلام ( گفتگوی درونی ) هستند. و این دو موهبت معادل موهبت جاودانگی هستند. اگر انسان به‌درستی از این دو موهبت استفاده کند، هیچ‌گونه فرقی با یک موجود جاودانه و فناناپذیر نخواهد داشت. و وقتی جسمش را ترک می‌کند، ذهن و کلام راهنماهای وی خواهند بود. و به‌وسیله آن‌ها وارد قشون خداوندگار و ارواحی که سعادت یافته‌اند خواهد شد.”

تغییر ذهن همان تغییر گفتگوی درونی است

با موهبت های ذهن و کلام، شما شرایط زندگی را خلق می‌کنید: “کلام از سرآغاز وجود داشت. و کلام، همراه خدا بود. و کلام، خود خدا بود.” کلام پسر (فرزند) است و ذهن پدر این پسر است. این دو از هم جدا نیستند.  در زندگی، ذهن و کلام با هم متحد هستند. شما و گفتگوی درونی تان (یا همان کلام) یکی هستید. اگر ذهن و گفتگوی درونی شما با هم یکی باشند، دراین‌صورت تغییر ذهن همان تغییر گفتگوی درونی است. تجلی عمیق‌ترین بصیرت‌ها بود که به “سن پل” نوشتن آموخت: “گفتگوهای قبلی‌ات (خود قدیمی‌ات) که فاسد شده را کنار بگذار و ماهیت ذهن‌ات را تازه کن. یک انسان جدید شو.” منظور از انسان جدید شدن و ماهیت ذهن را تازه کردن، تغییر گفتگوی درونی است. چون ذهن و کلام یکی هستند، تغییر کلام همان تغییر ذهن است.

پیامبر سموئیل گفته: “خداوند به‌وسیله من صحبت کرد و کلام خدا در زبان من بود.” اگر کلام خدا در زبان این پیامبر بود، بنابراین دهان خدا، که آن کلام را ادا کرده، باید ذهن پیامبر باشد. چون ریشه گفتگوی درونی در ذهن است. و موجب حرکت های خیلی کوچک در زبان می‌شود. این پیامبر دارد به ما می‌گوید که ذهن انسان، دهان خدا است. گفتگوی درونی ما کلام خدا است و زندگی ما را خلق می‌کند. همان‌طور که ما آن را درون خود خلق می‌کنیم. در انجیل گفته شده که این کلام خیلی به شما نزدیک است. در دهان و در دل‌تان است و ممکن است انجامش بدهید. “نگاه کن! من از پیش این چیزها را برایت مقرر کرده‌ام. زندگی و کامیابی، مرگ و ویرانی، نعمت‌ها و فلاکت‌‌ها. زندگی را انتخاب کن.” شرایط زندگی به‌وسیله نیرویی خارج از تو خلق نشده‌اند. این شرایط نتیجه آزاد بودن تو در انتخاب هستند. آزادی‌ات در انتخاب این‌که به چه‌چیزی پاسخ بدهی.

خلق آینده با گفتگوی درونی

الان زمان موردقبول است. امروز روز رستگاری است. به چیزهای خوب فکر کن. چون آینده تو به‌وسیله کلام خدا که همان گفتگوی درونی خودت است شکل می‌گیرد. تو با گفتگوی درونی خودت، آینده‌ات را خلق می‌کنی. این جهان با کلام خدا احاطه شده است؛ که همان صحبت درونی شماست.

هرچه بکاری همان را درو خواهی کرد

“آن کشتزارها را در آن‌جا ببین. کنجد از اول کنجد بوده است و ذرت، ذرت بوده است. سکوت و تاریکی (در دل خاک) این را می‌دانستند. سرنوشت انسان هم همین‌گونه شکل می‌گیرد (هرچه بکاری همان را درو خواهی کرد).”
(از کتاب نور آسیا، نوشته سر ادوین آرنولد)

همیشه محصول نهایی به ریشه بستگی دارد. اگر می‌خواهی موفقیت برداشت کنی باید موفقیت بکاری. آن ایده در ذهن‌ات که فرایند را آغاز می‌کند همان ایده‌ای است که به‌عنوان حقیقت آن را قبول می‌کنی. این نکته خیلی مهمی است. حقیقت به شدت به تصور بستگی دارد. و به واقعیت‌ها (واقعیت‌های بیرونی) بستگی ندارد. وقتی آن دختر تصور کرد که رئیس‌اش بی‌انصاف است، رفتار رئیس تصور دختر را تایید کرد. وقتی دختر تصورش نسبت به رئیس را عوض کرد، رفتار رئیس این تغییر را منعکس کرد. این ثابت می‌کند که یک تصور هرچند غلط، اگر روی آن پافشاری شود به واقعیت تبدیل می‌شود.

رسیدن به موفقیت با گفتگوی درونی

گفتگوی درونی

ذهن همیشه مطابق با تصوری که در ابتدا کرده رفتار می‌کند. بنابراین برای این‌که موفقیت را تجربه کنیم، باید تصور کنیم که موفق هستیم. ما باید کاملا در سطح آن تصور زندگی کنیم. و این کار باید به‌طور آگاهانه و ارادی انجام شود. این مهم نیست که درحال حاضر واقعیت‌های بیرونی صحت تصورتان را رد کنند. اگر روی تصورتان پافشاری کنید به واقعیت تبدیل خواهد شد. نشانه‌ها بعدا به‌دنبالش می‌آیند. نشانه‌ها از قبل نمی‌آیند.

برای داشتن یک تصور جدید از خودتان، باید گفتگوری درونی تان یا همان کلام خدا را تا آن حد تغییر دهید. یعنی یک انسان جدید شوید. گفتگوی درونی ما اگرچه به‌وسیله دیگران شنیده نمی‌شود، در تولید شرایط آینده، از همه قول‌ها و تهدیدهای انسان که شنیده می‌شوند هم ثمربخش‌تر است. ایده و تصور شما (از خودتان) منتظر است که تجسم انسانی پیدا کند. ولی فقط درصورتی می‌تواند متولد شود که خود شما به آن اصل‌ونسب ببخشید. شما باید انسانی که آرزو دارید به آن تبدیل شوید را تعریف کنید. و بعد احساسی که درصورت برآورده‌شدن آرزویتان خواهید داشت را تصور کنید. و این کار را با ایمان به این‌که آن تصور به واقعیت تبدیل می‌شود انجام دهید.

چگونه یک دین را محک بزنیم

اگر بخواهید یک دین را محک واقعی بزنید، باید به استفاده و سودش نگاه کنید. ولی دین به چیزی تبدیل شده است که نیازمند حمایت و دفاع انسان است. خدا مستقیم با خود شما صحبت کرده است: “سعادتمند است هرآن‌کس که به تحقق صحبت‌ها و وعده‌های خداوند باور دارد.” آن را محک بزنید و امتحان کنید. خودتان را همان شخصی که می‌خواهید باشید تصور کنید و به آن تصور وفادار بمانید. زندگی این دنیا فقط یک زمین تمرین برای تصویرسازی است. آن را امتحان کنید و خودتان ببینید که آیا زندگی خودش را روی مدل تصویرسازی شما شکل می‌دهد یا نه.

گفتگوی درونی منفی

گفتگوی درونی

همه‌چیز در این جهان نشان‌دهنده استفاده یا سوءاستفاده از گفتگوی درونی انسان است. گفتگوی درونی منفی، بخصوص اگر این صحبت درونی، شرورانه و از روی حسادت باشد، عامل ایجاد رزم‌گاه‌ها و زندان‌های آینده در این جهان است. انسان به‌واسطه عادت، یک علاقه مخفی به گفتگوی درونی منفی پیدا کرده است. از  طریق این صحبت درونی منفی، انسان شکست را توجیه می‌کند. همسایگانش را نقد می‌کند. به دیگران به‌خاطر درد و سختی‌ای که دارند نگاه تحقیرآمیز و از بالا به پایین می‌کند. و درحالت کلی، نفرت و عصبانیت خودش را می‌ریزد روی آن‌ها. چنین سوءاستفاده‌ای از کلام، خشونت را در این جهان تداوم می‌بخشد.

گفتگوی درونی و عبارت تاکیدی

تغییروتحول در خود مستلزم این است که روی یک عبارت تامل کنیم. این عبارت باید این مفهوم را برساند که آرزوی ما برآورده شده است. و این عبارت تاکیدی را در ذهن‌مان بارها و بارها و بارها تکرار کنیم. تا جایی که ما از درون، تحت تاثیر مفهوم آن قرار بگیریم. تا جایی که ما به‌وسیله آن تسخیر شویم. به عقاید اصیل درونی‌تان یا همان گفتگوی درونی ، محکم بچسبید. هیچ‌کس به‌جز خود شما نمی‌تواند آن‌ها را از شما بگیرد. هیچ‌کس نمی‌تواند مانع از این شود که آن‌ها تبدیل به حقایق قایل‌مشاهده شوند. همه‌چیز در ذهن شما به‌وسیله کلام خدا خلق می‌شود؛ که همان گفتگوی درونی خودتان است. و هر تصویرسازی ای، کلمات مخصوص به خودش را به‌دست می‌آورد؛ که این کلمات درون ذهن صحبت می‌شوند.

راز موفقیت و گفتگوی درونی

راز بزرگ موفقیت، کنترل گفتگوی درونی از جایگاهی است که آرزویمان برآورده شده است. تنها هزینه‌ای که برای موفقیت باید بپردازید این است که از گفتگوی درونی قبلی خودتان دست بکشید؛ که به نسخه قدیمی شما، یعنی همان شخص ناموفق، تعلق دارد. زمان برای بسیاری از ما رسیده است تا روی زمین، آگاهانه بهشت خود را بسازیم. اگر آگاهانه و به‌طور ارادی از تخیل خود استفاده کنیم، و در ذهن مان فقط چیزهایی را بشنویم و بگوییم که در هماهنگی با آرزوی ما هستند، این کارها به‌صورت فعال، بهشت را به‌روی زمین می‌آورند.هرموقع تصورات خود را با محبت ازطرف شخص دیگر اعمال می‌کنیم، ما درواقع داریم واسطه خدا و آن شخص می‌شویم. همیشه از تخیل خود به‌صورت ماهرانه استفاده کنید. و در تخیل تان به‌عنوان یک شرکت‌کننده حضور داشته باشید؛ نه به‌عنوان یک تماشاچی. وقتی دارید از تخیل تان استفاده می‌کنید، تا انرژی را از سطج ذهنی و احساسی به سطح فیزیکی و جسمی تبدیل کنید، حواس خود را گسترش دهید. نگاه کنید و تصور کنید چیزی را که می‌خواهید ببینید دارید می‌بینید. تصور کنید چیزی را که می‌خواهید بشنوید دارید می‌شنوید. و تصور کنید چیزی را که می‌خواهید لمس کنید دارید لمس می‌کنید. در انجام این کارها به‌شدت آگاه شوید. به حالت خیالی خود، رنگ‌وبو و احساس واقعیت دهید. به این کارها ادامه دهید تا جایی‌که در درون‌تان حالت دست‌یابی به هدف و احساس آسودگی ایجاد شود.

این همان استفاده فعال و ارادی از تخیل است. و درمقابل پذیرش غیرفعال و غیرارادی ظواهر قرار دارد. به‌وسیله همین استفاده فعال و ارادی تخیل است که انسان جدید، خدای بهشت، در درون انسان بیدار می‌شود. بشر یک اسم اسباب‌بازی برای تخیل گذاشته است: قوه رویا. ولی درواقع تخیل دروازه واقعیت است. تخیل راه رسیدن به وضعیت مطلوب است. تخیل، حقیقت و زندگی آن وضعیت مطلوب است. اگر این موضوع را به‌طور کامل درک کنید، خواهید دانست که تنها چیزی که اهمیت دارد این است که در تخیل تان چه‌کار می‌کنید. درون دایره تخیل مان، کل نمایش زندگی بارها و بارها بازی می‌شود (مثل فیلم و تئاتر). ازطریق استفاده شجاعانه و فعال از تخیل می‌توانیم دست‌مان را دراز کنیم و دوستی که ده هزار مایل آن طرف‌تر است را لمس کنیم. و سلامتی و ثروت را به‌روی لب‌های خشک وجودش بیاوریم. راه رسیدن به همه‌چیز در این جهان همین است. از چه راه دیگری می‌توانیم فراتر از محدودیت‌های جسمانی‌مان عمل کنیم؟ ولی تخیل از ما می‌خواهد که در زمان حال، در رویاهایمان زندگی کنیم.

تصویرسازی باید در زمان حال باشد

کل این فرایند تخیل باید از دروازه‌های زمان حال عبور کند. تصور کنید این جایی که اکنون در آن هستید یک جای دیگر است و زمانی که به آن‌جا می‌رسید اکنون است. آن را امتحان کنید و ببینید. همیشه با بررسی گفتگوی درونی تان می‌توانید بفهمید که آیا درحال تبدیل رویای آینده‌تان به یک واقعیت زمان حال هستید یا نه. اگر در ذهن خود درحال گفتن چیزهای هستید که اگر همین حالا واقعا داشتید به‌طرف آن‌جا حرکت می‌کردید با صدای رسا آن چیزها را می‌گفتید، دراین‌صورت شما در این راه (تخیل) موفق شده‌اید. و با توجه به این گفتگوی درونی و همچنین با توجه به احساسی که درون‌تان بیدار می‌شود می‌توانید آینده‌تان را غیب‌گویی کنید.

تخیل، موهبت پیامبران

فقط یک قدرت به‌تنهایی یک شخص را پیامبر می‌کند: تخیل؛ یا همان دید و الهام الهی. تمام چیزهایی که در زندگی با آن‌ها روبرو می‌شویم همان کلام ما هستند که آشکار شده‌اند. و چیزی که اکنون نمی‌فهمیم، رابطه متقابل نیروهای ناشناخته گفتگوی درونی مان و احساسی که آن‌ها در درون‌مان بیدار می‌کنند است. اگر اتفاقاتی که دارند برایمان می‌افتند را دوست نداریم، این یک علامت مطمئن است که می‌گوید ما باید رژیم ذهنی خود را تغییر دهیم. در انجیل گفته شده: “انسان برای زنده‌ماندن فقط به غذا نیاز ندارد. بلکه به همه کلماتی که خدا گفته است هم نیاز دارد.” و کشف کلام خدا کار ذهن انسان است. ذهنی که با کلام یا گفتگوی درونی زنده است. ما باید ذهن‌مان را فقط با افکار محبت‌آمیز و فاخر ( گفتگوی درونی مثبت ) تغذیه کنیم. ما دنیایمان را با کلام یا صحبت درونی می‌سازیم.

بگذار دست عشق پروردگار، گرسنگی و تشنگی‌ات را برای اتفاقات خوب زیاد کند. و به ذهن‌ات اجازه بده گرسنه این چیزها باشد.

دانلود این فیلم - حجم: ۵۰ Mb

اشتراک در
اطلاع از
guest
12 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ژاکلین
ژاکلین
8 ماه قبل

واقعا فوق‌العاده و سودمند بود اونچیزی که برای من تغییر ایجاد کرد تغییر همان گفتگو درونی بود که باعث شد در دنیای بیرون هم همون رو اجرا کنم

محسن پیرفلک
محسن پیرفلک
1 سال قبل

واقعا تشکر میکنم 🙏🙌💐

afsane
afsane
3 سال قبل

عالی بود ،سپاس فراوان از شما

جواد
جواد
3 سال قبل

سلام و عرض ادب، بسیار عالی بود، نویل گادارد چندتا کتاب دارن؟ توی اینترنت چیزی نیست

elahe
elahe
پاسخ به  جواد
2 ماه قبل
امیر
امیر
4 سال قبل

سلام خیلی عالی بود ممنونم.

محمد
محمد
4 سال قبل

سلام جناب استاد،
به شما و تیمتون خدا قوت میگم،
خواهشا این کلیپ آقای گادارد رو با صدای گرمتون دوبله کنید. زیرنویس یه مقدار سخته و امکانش نیست همیشه و هر جا خوندش. در حالی که این فایل رو باید بارها گوش کرد تا در ضمیر ناخودآگاه بشینه و اثر گذار باشه.

،زنق،
،زنق،
4 سال قبل

عاااااااااااااااالی

غزل نسابه
غزل نسابه
4 سال قبل

با سلام خدمت شما عزیزان, واضح است که مدام باید روی گفتگوی درونی خودمون کارکنیم یعنی مدام آن چیزی را تکرار و تصور کنیم که میخواهیم تا با آن خواسته بتوانیم هماهنگ شویم چون ذهنمان بسیار منفی و مقاوم بوده است چنین تداومی واقعا لازم هست برای دستیابی زودتر و من به شخصه با توجه به اتفاقی که برای گادارد افتاده عقیده ندارم که خیلی باید صبر کرد نه اینکه بیصبر و غمگین بود در واقع وقتی انسان رها و شاد باشد کلا شاد و آرام و مطمعن باشد در عرض یک روز هم میتواند بشود که به رویایش برسد, برای همین ما تصور میکنیم که آن رویا اتفاق افتاده است! از طرفی من خیلی میشنوم که میگن درعین حال آن خواسته را رها کنیم و در پس زمینه ذهنمون نگهش داریم با گرایشی مثبت و مطمعن, و به کارهای روزانمون برسیم, حالا اگر من هیچ کاری نداشته باشم و بسیار هم به مدت طولانی بخصوص در این ایام وقت داشته باشم و بخواهم که مدام روی خودم کار کنم و این کار به من لذت بده و باعث نشه که من عجول و بیصبر در براورده شدن خواستم بنظر بیام آیا عملکرد درستی هست؟ رها کردن دقیقا یعنی چی؟ یعنی اینکه باعث نشه من فردا یا هفته دیگه منتظرش باشم و اگه نشد راهمو عوض کنم وناامید بشم و بشم همون آدم قبلی, درسته؟ ولی من به چنین آگاهیی رسیدم که اینگونه نشوم, در چنین حالتی تکلیف چیست؟ فکر نکنم آقای گادارد برای رفتن از ارتش به خانه اش ثانیه ای در ذهنش توقفی کرده باشد وگرنه در عرض نه روز چنین اتفاقی نمی افتاد! رویای گادارد یکی از بزرگترین رویاهای موجود در این جهان هستی بوده است! چون قصه مرگ و زندگی بوده است, اینطور فکر نمیکنید؟ البته شاید بگید وقتی اطمینان هزاردرصدی در درون انسان وجود دارد نیازی به بیست و چهار ساعت تفکر و تجسم راجب آن نیست! این هم درسته, اما جواب شما هم بسیار مهم و با ارزش خواهد بود اگر که لطف کنید.

غزل نسابه
غزل نسابه
4 سال قبل

نویل گادارد یک نابغه در بیان کلمات بسیار ساده است چنان تاثیر گذار, اگر بقول فردوسی خرد با روان آدم جفت باشد, با خواندن تنها همین مطلب در این پیج از گادارد انسان به رستگاری میرسد…

4.8/5 - (72 امتیاز)