استیون هاوکینگ دانشمند برجسته‌ای که نیاز به معرفی ندارد گفتگوی جالبی با پاپ داشته درباره تناقضی که از آن نبود خداوند نتیجه‌گیری می‌شود. این گفتگوی کوتاه اینگونه است:

  • استیون هاوکینگ: جهان چگونه به وجود آمده؟
  • پاپ: جهان را خداوند خلق کرده است.
  • استیون هاوکینگ: خداوند را چه کسی خلق کرده؟
  • پاپ: خدا را کسی به وجود نیاورده و او از ازل بوده.
  • استیون هاوکینگ: پس این نقض پاسخ اول است زیرا در جهان چیزی وجود دارد که خدا آن را خلق نکرده

طبق این پرسش و پاسخ نتیجه‌گیری بر دروغ بودن وجود خداوند و خالق بودنش مطرح می‌شود که قصد داریم در این بخش با توضیحاتی موضوع را بررسی کنیم تا مشخص شود که آیا این تناقض وارد است یا خیر.

استیون هاوکینگ اثبات وجود خدا

چگونه خدایی در تناقض استیون هاوکینگ رد می‌شود؟

در تناقضی که از سوی استیون هاوکینگ مطرح شده خداوند به عنوان یک موجودیت منفرد و جدا از جهان در نظر گرفته شده که در جهانی که خودش خلق کرده به نوعی حضور مجزی دارد. مثل زمانی که فردی با دستان خود خانه‌ای می‌سازد و بعد خودش در آن خانه ساکن می‌شود. از این منظر تناقض وارد و رد وجود چنین خدایی کاملا صحیح است. اما مفهوم این نیست که وجود خداوند رد شد زیرا خداوند خالق و صاحب بودنش درقبال تمام عالم آنگونه که ما انسان‌ها صاحب و خالق چیزی می‌شویم نیست.

در حقیقت پاسخ اینگونه است که جهانی که ما آن را مخلوق خداوند می‌دانیم و انتظار داریم خالقش جدای از آن باشد، اشتباهی در دید و فهم ماست و خداوند هرگز در هیچ لحظه‌ای جدای از مخلوقش نبوده و نیست ولو اینکه بسیاری از مخلوقات از این موضوع آگاه نباشند. اما اجازه دهید موضوع را با یک مثال ساده‌تر بیان کنیم تا بهتر لمس شود: مثال ما در واقع یک معماست اینگونه که چطور امکان دارد دو پدر و دو پسر هرکدام یک اتومبیل داشته باشند اما تعداد اتومبیل‌های آنها در کل به جای ۴ عدد ۳ عدد باشد؟

لطفا کمی درباره این معما و پاسخ آن فکر کنید و سپس ادامه مطلب را بخوانید

پاسخ اینگونه است که یک پدر بزرگ به همراه پسر و نوه‌اش که او هم یک پسر است صاحب ۳ اتومبیل مد نظر ما هستند که در صورت معما از آنها به عنوان دو پدر و دو پسر یاد شده بود. تمام نکته کلیدی در این بود که یک نفر از آنها هم نقش یک پدر را داشت و هم نقش یک پسر را. بر همین مبنا وجود خداوند هم می‌تواند کاملا آشکار باشد و هم کاملا پنهان زیرا اگر دنبال خدایی خارج از جهان و مخلوقات بگردیم هرگز و هرگز او را نخواهیم یافت زیرا انتظار ما کشف موجودی مستقل و جدای از جهان است و از سویی دیگر اگر خداوند را با مخلوقات و در مخلوقاتش ببینیم همه جا او را خواهیم یافت.

خداوند را چه کسی خلق کرده و او چگونه به وجود آمده؟

برای پاسخ به این سوال اول از همه میبایست اندازه این خدا و اندازه ما که می‌خواهیم بدانیم او از کجا و چگونه خلق شده مشخص شود. زیرا کاملا روشن است که اگر ما گنجایش دریافت جواب را نداشته باشیم هرچقدر هم جواب به ما داده شود توسط ما به دلیل گنجایش کم دریافت نخواهد شد. به عنوان نمونه فرض بگیرید یک استخر می‌خواهد تجربه دریا بودن را داشته باشد و می‌خواهد آب دریا به درون آن ریخته شود و ما هم آب دریا را به درون آن می‌ریزیم اما آیا در نهایت آن استخر دریا را تجربه کرد؟ پاسخ خیر است زیرا گنجایش محدودش اجازه نمی‌داد و فقط به اندازه گنجایشش که همان استخر بودن بود تجربه کرد و بقیه آب دریا سرریز شد و رفت.

حال با این مقدمه دو سوال وجود دارد که سوال اول اینگونه است: انسان فعلی تا چه اندازه گنجایش دریافت و فهم دارد؟ پاسخ این است که انسان بسیار گنجایش بالایی در درک و فهم دارد زیرا او اشرف مخلوقات خداوند است و ویژگی‌هایی خداگونه در پتانسیل او قرار داده شده. اما سوال دوم: خدایی که قصد داریم بدانیم از کجا و چگونه خلق شده چه اندازه‌ای دارد؟ اینجاست که بخش مهمی از بحث ما در پاسخ به این سوال خودنمایی می‌کند. آیا قصد داریم بدانیم ابتدای خلقت خدایی انسان گونه کجا و چگونه است یا اینکه خدایی بسیار بسیار بزرگتر از فهم و درک کامل انسانی؟ دقت داشته باشیم که درست است همه از خدا حرف می‌زنند و به او اشاره می‌کنند اما بر طبق قانون نسبی بودن همه چیز هرکس در حال صحبت درباره خداییست که خود توانسته متناسب با خودش بفهمد. و در واقع باید آنها را از هم تمییز داد.

استیون هاوکینگ فهم خدا

خداوندی که می‌تواند خالق و صاحب همه‌چیز باشد باید بی‌حد و بی‌کران باشد

موضوع از این قرار است که بیشتر انسان‌ها درکی از مفهوم بیکران و بی‌نهایت ندارند و ناخودآگاه خداوند را در حد و محدوده‌ای مثل خود قرار می‌دهند. مثلا انتظار دارند خدا از یک زمان و مکانی شروع شده باشد شبیه به تولد یک انسان در این دنیا که زمان و مکان خاص خود را دارد. انتظار دارند خدا خالق و صاحبی داشته باشد همانند پدر و مادرش که آنها را صاحب و به وجودآورنده خودش می‌داند و… اما اشکال بزرگ تمام این دیدگاه‌‌ها نسبت به خداوند این است که ما چون خود در محدودیت هستیم خداوند را هم ناخودآگاه با همین محدودیت‌ها جستجو می‌کنیم. خداوندی که در برگیرنده همه‌چیز هست یعنی زمان، قدرت، آگاهی، ثروت، حد و اندازه و… چگونه می‌توان زمانی برای به وجود آمدنش و یا دلیلی برایش یافت؟ به محض اینکه می‌خواهیم بدانیم خداوند از چه زمانی و یا در چه مکانی و یا توسط چه چیزی شروع به موجودیت داشتن کرده، خدا بودنش را نقض کرده‌ایم زیرا او خود خالق همه آن موارد موجود در سوال ما بود.

در حقیقت انسان با تمام پتانسیل حیرت‌آورش در مقابل خداوند هیچ است و اساسا نمی‌تواند گنجایش دریافت چنین جواب‌هایی را درباره خدای بی‌نهایت داشته باشد به نحوی که درباره دیگر مسائل پرسش می‌کند و آگاهی کسب می‌کند. پس نتیجه می‌گیریم به محض حرکت در خط چنین پرسش‌هایی باید دانست که خدایی اشتباهی و محدود در نظر گرفته شده که جواب یا هرگز به دست نمی‌آید یا اینکه همانند استیون هاوکینگ یک تناقض به بار خواهد آمد.

مثالی از یک کوچک که نمی‌تواند بزرگ را بشناسد

آیا قلب شما می‌داند اسم شما چیست؟ شما چه زمانی متولد شده‌اید؟ پدر و مادر شما چه کسانی هستند؟ همه می‌دانیم که قلب ما بسیار به این اطلاعات نزدیک است زیرا درون بدن ماست اما نمی‌داند. قلب چون چشم نداشته که ببیند و یا گوش نداشته که بشنود و کارش فقط پمپاژ خون متناسب با نیاز بدن بوده در جایگاهی نیست که بتواند پاسخ را بیابد و یا اگر پاسخ به آن داده شود نمی‌تواند آن را درست دریافت کند. قلب شما اگر می‌توانست مثل شما فکر و تصور کند قطعا فکر می‌کرد شما هم میبایست شبیه به او (یک قلب) باشید. درحالیکه شما به واسطه اینکه بزرگ‌تر هستید و آگاهی بیشتری دارید می‌دانید که شما قلبتان نیستید اما قلب شما درون شما و همراه شماست. پس قلب شما به این علت که کوچک‌تر از شما و محدود در شماست نمی‌تواند به شما احاطه پیدا کند و شما را آنگونه که خود می‌شناسید بشناسد.

حال بحث انسان با خدای خویش هم اینگونه است. انسان به دلیل محدود و بسته بودنش نمی‌تواند خدای بزرگ و نامحدود را در جایی و یا زمانی بیابد، ببیند و یا اثبات کند. و هرآنچه که میابد و می‌بیند فقط بخشی محدود از خداوند (به نسبت خودش) و در واقع نشانه‌ای از اوست. پس یک ذهن بسته که نمی‌داند که نمی‌داند می‌خواهد اینگونه با این سوال‌ها خدا را بیابد و یا اثبات کند و به دنبال آن تناقضی که در آن ایجاد می‌شود را به حساب رد وجود خدا می‌گذارد درحالیکه با آن تناقض خدای بسته و محدود رد شد نه خدایی که حق و بیکران است.

اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Ramin
Ramin
1 ماه قبل

من به نظرم خالق و مخلوق یکی هستند و مجموع عالم میشه خدا بزار یه مثال بزنم هر انسانی تشکیل شده از میلیاردها سلول حال به نظرت اون انسان نامش سلول هست نه مجموع این سلول‌هان که میشن انسان و به نظر من مجموع عالم میشه خدا این تفکر منه نه درسته نه غلط

مخلوق
مخلوق
7 ماه قبل

هاوکینگ مغالطه کرده خدا چیزی بوده که همیشه بوده نیاز نداره خلق شده باشه

5/5 - (1 امتیاز)