برهان اختفای الهی یا سکوت خدا یکی دیگر از براهینیست در رد وجود خداوند که در این بخش نشان میدهیم این برهان هرگز خدای یکتا را نمیتواند رد کند و هدفش رد خداهای ناقص و جعلیست (همان شناخت ناقص انسانی از خدا). طبق این برهان خدای قادر، دانا و خیرخواه مطلق میخواهد که با بنده حقیقتجوی خود ارتباط بگیرد و خود را به او نشان دهد اما میدانیم حقیقتجویانی صادق بودهاند و هستند که خدا را نیافتهاند و او را ندیدهاند (که بسیاری از آتئیستها میتوانند در این دسته باشند) پس نتیجهگیری میتوان کرد که یا خدا نمیخواهد خود را نشان دهد و ارتباطی بگیرد و یا اینکه نمیداند انسانهایی با مشقت فراوان در جستجوی یافتن او هستند و یا اینکه نمیتواند خود را نشان دهد. پس طبق این برهان یا خدا نیست یا اگر هست نمیتواند صاحب صفات قادر مطلق، خیرخواه مطلق و عالم مطلق باشد.
برهان اختفای الهی خدای کوچک انسانی را رد میکند
اگر ما خداوند را محدود و کوچک ببینیم که این اتفاق در بسیاری از مواقع ناخودآگاه برای ما میافتد زیراکه خودبهخود از دریچه بسته و کوچک خود خدا را میبینیم و فراموش میکنیم او بسیار فراتر از تصور ماست، آنگاه چنین تناقضاتی به وجود خواهند آمد که ظاهرا موجه هم هستند اما با دوباره مرور کردن صفات خداوند یکتا و کمی تفکر درباره آنها این تناقضات و اشکالات از بین خواهند رفت.
از چندین زاویه به برهان اختفای الهی نگاه میکنیم تا متوجه سستی این برهان شویم. اول اینکه دیدن خدای بزرگ و نامحدود برای انسان کوچک و محدود ناممکن است بنابراین اگر کسی خدا را ندیده دلیل براین نیست که خدایی نیست زیرا خدا بودن با صفت بزرگ بینهایت ایجاب میکند که برای انسان محدود قابل دیدن بطور کامل نباشد و همواره بخشی از او و نشانههایی از او در دسترس باشد. در واقع افراد به راحتی میتوانند به واسطه میزان هوشیاری خود به خداوند همواره نگاه کنند و او را نبینند بطوریکه او در جلوی چشمان آنها به دلیل غفلتشان پنهان باشد.
پس اولا نمیتوان خدای نامحدود را با چشم محدود مشاهده کرد و دوم اینکه خبردار شدن از حضور خداوند در عالم از نشانهها و ارتباطات بستگی به میزان هوشیاری فرد ناظر دارد زیرا قانون نسبی بودن همهچیز اینجا هم صادق است و هر فرد همانی را میبیند که گنجایش و آمادگی دیدنش را دارد.
آیا خداوند میخواهد با مخلوقات و بندگان خود ارتباط بگیرد
یکی از مقدمات مطرح شده در برهان اختفای الهی این است که آیا خداوند میخواهد خودش را به بنده حقیقتجو و عاشق خودش نشان دهد یا خیر که البته این مقدمه اشکال دارد زیرا نوع ارتباط خداوند با مخلوقاتش با نوع ارتباطات انسانی ما متفاوت است. در ارتباطات انسانی ما میتوانیم انتخاب کنیم با چه کسی وارد رابطه شویم یا نشویم اما رابطه خداوند با ما انتخابی نیست ما چه بخواهیم و چه نخواهیم چه بدانیم و چه ندانیم همواره با او در ارتباط بودهایم و هستیم زیرا او منبع هستی ماست و وجود ما متکی به اوست. بنابراین ما همواره با او و درون او بودهایم و هر لحظه رابطه برقرار بوده و اگر افرادی میگویند با خدا ارتباطی ندارند دلیل در این است که آنها بیدار نیستند و حواسشان نیست مثلا اینگونه که انتظار دارند خدا همانند موجودی واضح و روشن جلوی آنها ظاهر شود و با آنها ارتباطی از جنس همان ارتباطاتی که آنها میشناسند و تجربه کردهاند داشته باشد درحالیکه خداوند از بینهایت طرق مختلف متناسب با خود فرد با آنها ارتباط داشته و دارد.
این یعنی میشود در نظر خود ارتباط با خدا را نوعی خاص متصور شد و آن را نیافت درحالیکه همان خدا همواره از طرق دیگر یا با نامهای دیگر با ما در ارتباط بوده و به این دلیل که فکر میکردهایم آن ارتباطات به خدا ربطی نداشتهاند نتیجه گرفتیم که خداوند یا نخواسته یا نتوانسته با ما ارتباط برقرار کند که در حقیقت ضعف در شناخت ما بوده و نه در خداوند.
آیا همه حقیقتجویان خداوند را خواهند یافت؟
یکی دیگر از مقدمات برهان اختفای الهی درباره وجود عدهای حقیقتجو است که خداوند را ندیده و نیافتهاند و همین را دلیلی برای رد خدا یا صفات او میبینند درحالیکه این امر کاملا اشتباه است. اینگونه که لزوما قرار نیست تمام حقیقتجویان همانند هم و در یک زمان خدا یا همان حق و حقیقت را بیابند. مجددا باید دقت داشت که اینجا موضوع گنجایش و ظرف انسانیست و نه خواست خدا برای نشان دادن خودش زیرا خداوند که همانند یک خورشید تابان در همهجا و همهچیز تابیده و میتابد و این انسان است که باید به قدری بیدار شود تا بتواند متناسب با خودش او را ببیند و درک کند.
بنابراین تمام حقیقتجویان در نهایت به حق یا همان خدا خواهند رسید اما در زمان و از راه مناسب خودشان و نه آنگونه که ما انتظار داریم و فکر میکنیم که درست است زیرا ما نمیدانیم که برای درک حقیقت تا چه اندازه باید در خود ظرفیت ایجاد کنیم و فقط باید اینقدر ادامه داد تا ظرفیت و هوشیاری لازم ایجاد شود که به دنبال آن حقیقت هم خودنمایی کند. در ضمن توجه به این نکته هم مهم است که این برهان از این منظر زمانی قوی بود که هیچ حقیقتجویی نتوانسته بود خدا را بیابد و هنگامی که همواره بودهاند و هستند افرادی که در راستای حقیقت خداوند را یافتهاند پس نشانه خوبی در اختیار ماست که به حقیقتجویی خود ادامه دهیم تا به نتیجه برسیم.
آیا خداوند بندگان خود را به سخره و بازی گرفته است؟
در بخشی از استدلالهای مرتبط با برهان اختفای الهی یا همان سکوت خدا اینطور عنوان میشود که گویی خداوند بندگانش را به سخره و بازی گرفته زیراکه خود را به عدهای نشان میدهد (از طریق نشانههایی که آنها میفهمند) و به عدهای دیگر نشان نمیدهد و بعد چون آنها به خدا یا حق ایمانی نداشتند آنها را گرفتار شر و مجازات میکند. درحالیکه مقصر خدایی بود که خود را نشان نداد یا آن عده را به گونهای خلق کرده بود که نتوانند از آن نشانههای موجود وجودش را بیابند و بعد به او ایمان بیاورند.
این استدلال هم کاملا اشتباه است زیرا خداوند دقیقا به همان اندازهای که به ما گنجایش درک حقیقت را داده انتظار دارد و نه ذرهای بیشتر. خدای عادل هرگز همه انسانها را همانند هم قضاوت نمیکند بلکه هرکس متناسب با آنچه داشته و بر او گذشته قضاوت خواهد شد. از سویی دیگر قرار نیست همه به یک اندازه و به یک صورت خداوند را بیابند و یا به او ایمان بیاورند تا درگیر جهنم و عذاب نشوند زیرا این تفکر اشتباهی است که عدهای سودجو از ادیان و خداباوری ایجاد کردهاند تا دیگران را برده خود کنند. حقیقت ماجرا این است که همه ما به خالق خود دسترسی داریم و اگر بیشتر تفکر کنیم و بیشتر بیدار شویم او را بیشتر مییابیم و در نتیجه دریافت خودمان بیشتر میشود به این دلیل که خداوند تنها منبع حقیقی خواستههای ماست. و درد و عذاب زمانیست که این موهبت در اختیار ما بوده باشد و ما با غفلت آن را از دست داده باشیم.
فراموش نکنیم رسول باطنی خداوند در درون همه ما وجود داشته و دارد و اگر فرد حقیقتجویی در راستای کشف حقیقت با توجه به رسول باطنی خود حرکت کرده باشد قطعا راه را درست رفته است و اصلا مهم نیست که او آیا در مقایسه با دیگران توانسته خدایش را ببیند یا خیر زیرا با وجود نسبی بودن همهچیز هیچ قیاسی در اینجا وجود ندارد که موجه و صحیح باشد.
چرا خداوند در شرایط حساس سکوت کرده است
بخش دیگری از استدلالهای مرتبط با برهان اختفای الهی مربوط به سکوت خداوند در بیعدالتیها، خطرها و یا اختلافات خود خداباوران و دینداران است. ذهن منطقی (که البته اینجا محدود است) میگوید اگر خدایی هست باید خود را نشان دهد تا به اسم او این همه جنایت نشود او باید خود را نشان دهد تا اختلافات تمام شود او باید در خطرهای زندگی زمانی که انسانها برای کمک به او التماس میکنند و یا زمانی که فکر میکنند او هست خود را نشان دهد تا مخلوقات او آسیبی نبینند و چون خدا در این موارد سکوت کرده پس میتوان نتیجه گرفت یا خدایی نیست یا آن صفات خیرخواه مطلق و یا قادر و دانای مطلق در او نیست چون یا نمیداند و یا نمیخواهد و یا نمیتواند.
در پاسخ به این بخش هم باید توجه داشت که تمام این اتفاقات در راستای خواست الهیست یعنی خداوند طراح همهچیز است. اوست که خیر و شری را که ما میشناسیم خلق کرده است و او برای همهچیز چه زشت و چه زیبا هدفی متعالی دارد. بنابراین اشتباه است اگر فکر کنیم شرارتها و بدیها از جای دیگر (غیر از خدا) میآیند و اگر خداوند خیرخواه ما هست میبایست خود را نشان دهد تا از ما محافظت کند. در حقیقت همهچیز به او باز میگردد و او برای پرورش ما (زیرا او پروردگار است) این شرایط به ظاهر دردناک را خلق کرده است و هم خود او تمامی آنها (آن شرایط به ظاهر بد) را برمیچیند به گونهای که گویی اصلا تابهحال وجود نداشتهاند. فراموش نکنیم اگر او قادر مطلق است پس میتواند درد و یا حتی مرگ را از بین ببرد. اما چون ما در محدودیت دنیای خود زندگی میکنیم فکر میکنیم چون ما درد کشیدیم و او خود را نشان نداد پس حتما انتهای کار همینجاست و میشود خدا را با این نگاه رد کرد درحالیکه جریان ادامه دارد و خداوند همیشه در زمان مناسب به زیبایی خودش را نشان داده و نشان هم خواهد داد. درباره این قسمت در برهان شر بیشتر توضیح دادهایم.
ماشاالله خیلی عالی
و من میخواهم شامل کورسهای آنلاین شوم ولی نمیدانم چطور؟
دوست عزیز به بخش دورهها و محصولهای آموزشی سایت مراجعه کنید (توضیحات کامل اونجا برای هر محصول داده شد)
ایــــــنجا