شباهت مرگ با خواب حامل درس‌هایی بسیار زیبا و آموزنده برای هر جستجوگری در مسیر حق و حقیقت است. مرگ به عنوان حقیقتی انکارناپذیر در زندگی همه ما حاضر است و چه بخواهیم و چه نخواهیم باید با آن روبه‌رو شویم. حال دو دسته از انسان‌ها در مواجه با مرگ وجود دارند. یک دسته آنهایی که عاشقانه و آگاهانه پذیرای مرگ هستند و دیگری آنهایی که از مرگ گریزانند و به هیچ عنوان نمی‌خواهند با آن رو‌به‌رو شوند. اما آیا می‌شود فردی از دسته دوم به دسته اول برود و از بزرگ‌ترین ترس زندگی خویش عبور کند؟ پاسخ به این سوال بلی است زیرا آگاهی دقیقا همین کار را می‌کند و باعث می‌شود حقیقت آرامش دهنده ما را از ترس‌ها برهاند.

شباهت مرگ با خواب ترس از مرگ تفاوت مرگ و خواب

شباهت مرگ با خواب از چند منظر مختلف

مرگ و خواب شباهت‌های بسیاری دارند و جفت همدیگرند که هرکدام حاوی درس ارزشمندی برای ماست. به این صورت که ما از خواب برمی‌خیزیم و باید دوباره به خواب فرو رویم. و در مرگ به اینصورت است که ما از دنیایی نامحدود به دنیای محدود می‌آییم و مجددا به آن بازمی‌گردیم ( إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‌ ). قبل از خواب شب اگر در طول روز کاری که می‌دانستیم باید به انجام برسانیم را تمام و کامل کرده باشیم قطعا با آرامش و به راحتی به خواب خواهیم رفت و نگرانی هم نخواهیم داشت و درباره مرگ همین موضوع در مورد کل زندگی ما صدق می‌کند که اگر کاری که برای آن به این دنیا آمده بودیم را به انجام رسانده باشیم قطعا در هنگام مرگ هیچ مقاومتی نخواهیم داشت و با آغوش باز از آن استقبال می‌کنیم.

اگر خواب آشفته‌ای داشته باشیم دلیلش توجه و اعمال خودمان است که در طول روز داشته‌ایم. یعنی آنچه در طول روز به آن توجه خود را می‌دهیم در خواب شبانه ما هم منعکس می‌شود و این درحالیست که مرگ هم به همین صورت است یعنی اگر فردی در زندگی خویش خود را صرف عشق، آگاهی، ثروت و…کرده باشد در دنیای بعدی خود هم معادل همان‌ها را دوباره تجربه خواهد کرد و اگر کسی اینجا مدام در اسارت ترس‌ها، دروغ‌ها و طمع‌ها بوده باشد در آن دنیای بعد از مرگ هم آشفتگی آنها را با خود خواهد داشت. هنگامی که در خواب هستیم نمی‌دانیم به خواب رفته‌ایم و فقط هنگامی از آن آگاه می‌شویم که هوشیاری ما بازگشته و بیدار شده‌ایم. مرگ هم به همین صورت است که ما در زندگی این دنیا فکر می‌کنیم بیداریم و زنده درحالیکه ما در این زندگی در سطح پایینی از هوشیاری هستیم و وقتی می‌میریم بیدار و آگاه می‌شویم.

انسان موفق زیاد نمی‌خوابد و انسان سعادتمند و آگاه هم زیاد در این دنیا نمی‌ماند

تمام افرادی که در مدار موفقیت و پیشرفت هستند هرگز حاضر نیستند بیش از نیاز و ضرورت وقت خود را در رخت‌خواب بگذرانند. آنها بیداری فعالیت و پیشرفت را دوست دارند. به همین دلیل معمولا صبح اول وقت و به سرعت بیدار می‌شوند چون در بیداری ارزش و لذتی به مراتب بالاتر از خواب را یافته‌اند. همین قاعده درباره مرگ هم صدق می‌کند که انسان آگاه هرگز نمی‌خواهد در این دنیای محدود با سطح آگاهی پایین بیش از نیاز و ضرورت بماند. او مشتاقانه آماده رفتن به دنیای نامحدود است جایی که نتایج زیبای خویش را خواهد دید. بنابراین دلبستگی به این دنیا ندارد اما از آن گریزان هم نیست زیرا می‌داند بدون تعادل هیچ‌چیز پایدار نخواهد بود بنابراین زندگی در این دنیا را هم به خوبی می‌گذراند.

قانون توافق در بیداری از خواب و رسیدن زمان مرگ

معمولا هنگامی که می‌خواهیم به خواب فرو رویم برای خود زمان بیدار شدن را تعیین می‌کنیم. که هم می‌تواند استفاده از آلارم باشد و یا سپردن به ذهن، و بعد از اینکه به خواب فرو می‌رویم و هوشیاری خود را تا حدود زیادی از دست می‌دهیم و در واقع نمی‌دانیم که در خواب هستیم بتوانیم در زمان درست و تعیین شده از خواب بیدار شویم. و هنگامی که بیدار می‌شویم به سرعت به یاد می‌آوریم که این خود ما بودیم که این زمان را برای بیداری تعیین کرده بودیم درحالیکه شاید هنگام شنیدن صدای آلارم اصلا نخواهیم از خواب بیدار شویم.

شباهت مرگ با خواب در یکی از بخش‌های زیبای خود همینجاست که در واقع زمان رفتن ما از این دنیا یا همان مرگ را در نهایت خود ما انتخاب کرده‌ایم. در حقیقت همه ما بخش و بندی از خداوند هستیم. خداوند همان خود بزرگ است که در نهایت هوشیاری و بیداری قرار دارد. و ما به عنوان یک فرد خودی کوچک و در خواب آن خود بزرگ هستیم. قبل از اینکه ما به این دنیا و این سطح هوشیاری پایین و محدود ورود کنیم می‌دانستیم که چرا وارد این دنیا می‌شویم و در این دنیا باید چه کار کنیم و چه زمانی باید از این دنیا با مرگ خارج شده و باز به همان سطح بالاتر بازگردیم. (ما زبالاییم و بالا می‌رویم) به همین دلیل است که می‌گوییم زمان مرگ هر شخصی فقط برای خدا معلوم است و هیچ‌کس نمی‌داند چه زمانی قرار است از این دنیا خارج شود.

بنابراین طبق قانون توافق که می‌گوید هیچ اتفاقی بدون توافق نمی‌افتد پس اتفاقی بزرگ مثل مرگ هم میبایست با توافق خودمان باشد ولی کسانی که از اصل خود یا همان خدا فاصله زیادی دارند فکر می‌کنند براساس شانس از این دنیا خواهند رفت درحالیکه اگر به شباهت مرگ با خواب توجه کنیم این راز بزرگ برایمان شروع به روشن شدن خواهد کرد و به نوعی خیال راحت در ما ایجاد خواهد شد که آمدن و رفتن ما از این عالم با برنامه بوده و هست و اینگونه از زندگی خود بسیار لذت بیشتر و استفاده بهتری خواهیم کرد.

شباهت مرگ با خواب ترس از مرگ تفاوت مرگ و خواب

مرگ پایانیست برای شروع یک جاودانه

بسیاری از مردم از مرگ می‌ترسند چون از حق و حقیقت فاصله دارند. حق و حقیقت آگاهی و قدرت است همانیست که از ابتدا بوده و تا ابد هم خواهد بود و همانیست که همه چیز روی آن بنا نهاده شده. حال حق بودن مرگ را چگونه می‌توان شناخت؟ در ابتدا بیایید ببینیم چرا از مرگ می‌ترسیم؟ آیا یکی از دلایل این نیست که وابسته این دنیای محدود شده‌ایم و فکر می‌کنیم هرآنچه که هست همین است و ما همین جسممان هستیم؟ مسلما همینطور است… کسانی که حقیقت را پیدا نکرده‌اند و یا آن را گم کرده‌اند در دام این فریب‌ها می‌افتند و با محدود دیدن زندگی مرگ را دشمن هستی خود می‌بینند و از آن می‌ترسند.

از سویی دیگر حقیقت قدرت‌دهنده به ما می‌گوید هیچ‌چیز در این عالم از بین نمی‌رود (قانون بقای انرژی) و به عنوان بندی از خدا که جاودانه است نمی‌توانیم فانی باشیم. اما هنگامی که با منیّت از اصل خویش جدا شده‌ایم مرگ برایمان ترسناک است و مثل همیشه ترس ما ریشه در ندانستن ما دارد. بیایید به خواب به عنوان جفت کوچک‌تر مرگ بنگریم…آیا خوابیدن برای ما ترسناک است؟ غالبا خیر زیرا براساس تجربه‌های متعدد دیده‌ایم که خواب فقط عبور است و هرگز چیزی با آن نابود نمی‌شود. ما می‌دانیم خواب شب ما را به روز بعد منتقل می‌کند و دوباره با انرژی می‌توانیم زندگی خود را در روز جدید ادامه دهیم.

اما درباره مرگ می‌ترسیم چون هنوز از خواب این دنیا بیدار نشده‌ایم تا همه زندگان که فکر می‌کردیم مرده‌اند را ببینیم و ترس ما از بین برود. با کدام منطق و استدلال می‌شود قبول کرد که این جهان و ما به عنوان بخشی از آن به سمت نابودی برود؟ جهانی که میلیون‌ها سال در حرکت و تکامل بوده… آیا باور مرگ به عنوان نابودی یک فریب نیست؟ البته از طرق دیگر مثل تفکر و دریافت آگاهی می‌توان براین ترس و فریب غلبه کرد مثل همین‌کاری که اینجا انجام می‌دهیم که با آوردن استدلال‌ها و توجه به ارتباطات مشابه به سمت آگاهی و نور می‌رویم.

در ضمن درباره مرگ عزیزانمان هم موضوع به همین صورت است. آنچه باطل است اینگونه می‌گوید که ما آنها را از دست داده‌ایم اما حقیقت بی‌انتها با بیداری ما خبر از آن می‌دهد که آن همه عشق بین ما و عزیزانمان چگونه می‌تواند بی‌اساس و پوچ بوده باشد که با مرگ نابود و تمام شود؟ آیا به نظر شما خالق این جهان اینگونه خلق کرده یا اینکه فکر می‌کنید این جهان براساس شانس پدید آمده و پیش می‌رود؟

اگر از حق و حقیقت دور بوده باشیم مرگ ترسناک خواهد بود

فردی می‌ترسد که در خواب چیز‌هایی را به زبان بیاورد که به ضرر او تمام شود و به همین دلیل از خوابیدن واهمه دارد زیرا در خواب هرآنچه در او بوده بدون آنکه خودش کنترلی روی آنها داشته باشد ممکن است نمایان شود. اما اگر او از درون خویش مطمئن باشد که جز زیبایی در خود چیزی ندارد آیا برایش خواب ترسناک خواهد بود؟ پر واضح است که با خیال راحت می‌خوابد چون می‌داند هرچه او توجه خود را خرجش کرده نیک و زیبا بوده‌اند. و اینجا باز شباهت مرگ با خواب را می‌بینیم که در مرگ ما مجبوریم با آنچه در خود همواره داشته‌ایم روبه‌رو شویم…آیا ما با حق و زیبایی بوده‌ایم؟ اگر اینطور بوه باشد مرگ هیچ ترسی نخواهد داشت اما اگر از حق که قلبا هم می‌دانیم چه بوده است فاصله گرفته‌ایم و به سمت باطل رفته‌ایم آنگاه است که مرگ ما را می‌ترساندو نمی‌خواهیم با آن رو‌به‌رو شویم.

رابطه ناگسستنی مرگ و عدالت

شباهت مرگ با خواب را می‌توان در حوزه عدالت و پاسخ‌دهی دقیق عالم به اعمالمان دید. اگر من و شما امروز عملی را انجام دهیم قطعا با نتیجه متناسب همان عمل روبه‌رو خواهیم شد اما در بیشتر اوقات این نتیجه در روز یا روز‌های بعد خود را نشان می‌دهد زمانی‌که ما خواب را تجربه می‌کنیم و به روز نتیجه می‌رسیم. در واقع به همین دلیل است که اصل صبور بودن در پیوستگی انجام اعمال درست در موفقیت بسیار مهم و حیاتیست. درباره مرگ هم همین قاعده در مقیاسی بزرگ‌تر وجود دارد به اینصورت که نتیجه کلی زندگی ما و انتخاب‌هایمان بعد از مرگ و عبور از اینجا اتفاق خواهد افتاد. همانی که ما معمولا با نام روز قیامت می‌شناسیم.

در حقیقت انجام عمل و گرفتن نتیجه دو فاز متفاوت و جدای از هم است و هرگز اینگونه نیست که عمل و نتیجه آن در یک آن و یک زمان ایجاد شوند (مگر در محضر خداوند و یا در مرکز هستی) حال در نظر بگیریم که هرکدام از ما در فرصت زندگی خود انتخاب‌های فراوانی کرده‌ایم و براساس قانون حق و عدالت باید با نتیجه متناسب آنها روبه‌رو شویم اما برای دریافت نتیجه باید وارد فاز جدیدی شویم که مرگ دقیقا همین کار را می‌کند. یعنی ما را از سطح هوشیاری پایین به سطح هوشیاری بالاتر می‌برد. همانجایی که حق و حقیقت برایمان بسیار واضح خودنمایی می‌کند.

از آنجاییکه عدل، زیبایی، قدرت و خدا همگی یکی هستند و همه‌جا را در برگرفته‌اند پس حتما میبایست عبور کردن و یا مرگ وجود داشته باشد و حتما هم میبایست زیبا عادلانه و قدرتمندانه باشد مگر برای کسانی که از نور آگاهی فاصله گرفته‌اند.

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

4.3/5 - (3 امتیاز)