آیا تا به حال از خود پرسیدهاید که ریشه افکار از کجاست؟ افکار از چه چیزی تشکیل شدهاند و با چه مکانیزمی حرکت میکنند؟ چرا افکار با توجه ما ایجاد شده و زنجیروار سرعت میگیرند و همچنین با قطع شدن توجه ما آنها هم کمرنگ و قطع میشوند؟ و یا مثلا چرا افکاری مشابه را میتوان در بین انسانها که هیچ ارتباطی هم با هم ندارند پیدا کرد؟ … پاسخ این سوالها حقایقی زیبا از جهان حیرتآوری که در آن زندگی میکنیم را برایمان آشکار میکند که در این بخش به آنها خواهیم پرداخت.
ریشه افکار از انرژی و ماده بیفرمی است که جهان را در برگرفته
اگر با دقت به جهان بنگیریم یگانگی و یکپارچگی را در آن خواهیم دید به گونهای که در همه چیز و همه جا انرژی و جنب و جوش را خواهیم یافت که در فرمها و اشکال مختلف ظاهر شده است. در واقع جوهره و ذات جهان یک ماهیت بیفرم و بیشکل دارد که بنا به میزان تراکمی که برایش فراهم میشود به خود شکل میگیرد. مثلا ما میدانیم که بخار آب و خود آب بصورت مایع هر دو یک ماده هستند اما در دو تراکم متفاوت که دقیقا جهان ما هم به همین صورت است. یعنی ما در جهانی هستیم که در کل از دو بخش کمتراکم و پرتراکم یک چیز ساخته شد است.
تراکم بالای این انرژی همین دنیای فیزیکی و مادی ماست و تراکم کمتر آن خود را بصورت افکار و عالم غیب نشان میدهد. بنابراین ریشه افکار از همان انرژی و ماهیتی یکسان است که جهان را در برگرفته که اگر هر فکر به اندازه کافی متراکم شود کاملا به ماهیت فیزیکی خود تبدیل خواهد شد و در این جهان به عنوان یک واقعیت متجلی میشود. پس اگر از شما پرسیدند فکر چیست باید بگویید هر فکر فکر ماهیت کمتراکم و رقیق شدهی یک واقعیت فیزیکیست و هر واقعیت فیزیکی تراکم بالای افکاری همجنس و هماهنگ که به حد کافی به یکدیگر پیوند خوردهاند.
چرا افکار با توجه ما سرعت و شدت میگیرند؟
ما جزئی از همین جهان یکپارچهای هستیم که سطوح مختلف و یا مدارهای گوناگونی در آن وجود دارد. با توجه کردن به هر فکر به سرعت شروع به هماهنگ شدن با آن و متراکم کردن آن پیش میرویم. از آنجاییکه جهان بر اساس قانون جذب تمام مشابهها را به ترتیب به یکدیگر پیوند داده است، به محض توجه ما به یک فکر و گذاشتن توجه کافی بر روی آن به فکر دیگر خواهیم رسید و همینطور از آن فکر به فکر دیگر. در این روند نقش اصلی در توجه و تمرکز خود ماست یعنی به محض برداشتن تمرکز هماهنگی ما با زنجیره افکار قطع و ما از مدار آنها خارج خواهیم شد.
پس هرگاه ما به فکری توجه میکنیم و در آن فکر باقی میمانیم فکرهای بعدی را قطعا خواهیم یافت که تا بینهایت ادامهدار خواهند بود و فقط زمانی تمام میشوند که ما توجه خود را از آنها برداریم. و همچنین باید دقت داشت که آن رشته افکار فقط برای کسانی به وجود میآیند که در مدارش قرار دارند و نه برای همه. یعنی هر فکر زمانی به سر ما میزند که سابقه مورد نظرش را داشته باشیم و هرگز نمیتوان فکری را که برای سطحی بالاتر است را در مداری پایین پیدا کرد به این دلیل که چیدمان دقیق هستی جهان را به این صورت پیش نمیبرد.
بنابراین ریشه افکار از همان انرژی سازنده تمام جهان است که با نظم دقیق خود در تراکمهای مختلف یا به نوعی مدارهای مختلف قرار گرفته و تمرکز و توجه ما باعث میشود در آن مدار حرکت کرده و پیشروی کنیم.
افکار چگونه حرکت میکنند و چرا افکار مشابه با دیگران را تجربه میکنیم؟
جهان ما کاملا هوشمندانه و دقیق ذرات را در خود حرکت میدهد به گونهای که هیچچیز بیهوده در حرکت نیست. درباره حرکت افکار هم این قاعده وجود دارد یعنی وجود افکار مشابه بین ما انسانها به این دلیل است که ما با هم اشتراکاتی داریم که باعث میشود در مداری یکسان باشیم و افکاری را که در آن مدار هستند را دریافت کنیم. بنابراین افرادی که که اشتراکات بیشتری دارند افکار آنها بسیار شبیهتر به یکدیگر است زیرا فارغ از مکان، سن و یا جنسیتشان آنها در مداری یکسان هستند که چه بخواهند و چه نخواهند باید با افکار درون آن مدار روبهرو شوند.
به عنوان مثال فردی که خدا را یافته و او را خودی میداند در مداری است که نمیتواند خودش را ضعیف و یا بیارزش تلقی کند زیرا در مداری که او درونش است فقط افکار قدرتمند کننده درباره خودش می تواند وجود داشته باشد. حال اگر فرد دیگری با همین نگاه و باور در سر دیگر کره زمین باشد هم همین فکر را درباره خودش خواهد داشت زیرا او هم در همین مدار است و آنچه در این مدارها هست به زمان و مکان ارتباطی ندارند و هرآنکه درونش باشد را در برمیگیرد.
از سویی دیگر هرگاه موضوع یا فکری مهم در جایی ایجاد شود که توجه زیادی بر روی آن باشد هوشمندی جهان هستی آن موضوع را بصورت یک فکر یا احساس به تمام افراد دیگری که در آن مدار هستند میفرستد و در این مرحله هم میبینیم که حرکت افکار و رسیدن آنها به ما کاملا براساس هوشمندی و نظم جهان هستی اتفاق میافتد و هرگز افکار بیدلیل به سر ما نمیزنند و از آن مهمتر اینکه در سر ما باقی نمیمانند.