انسان همواره از آزادی به دور است مگر در …

آزادی برای انسان در همه شرایط ( به راستی در تمامی شرایط ) دست نیافتنی و سرآب است مگر در حالیکه او به اصل خویش پی‌میبرد و پیوسته به آن متصل می‌ماند. از آنجائیکه خداوند بی‌انتهاست درک این مورد هم انتهایی ندارد و هرچه بیشتر به اصل خویش نزدیک شویم باز فضای بیشتری برای نزدیک‌تر شدن خواهیم یافت. و این زیبایی عالم است که به گونه‌ای هوشمندانه و عادلانه طراحی شده که در یک راه هرآنچه که هست و خواهد بود فقط و فقط آزادی حقیقیست و در راهی دیگر هرآنچه که هست و خواهد بود بندهای متفاوت اسارت.

زمانیکه انسان نتواند از خواب غفلت بیدار شود و خودش خدای خود را پیدا کند نتیجه زندگی او چیزی جز بند اسارت نیست که البته گاهی این اسارت می‌تواند ظاهری زیبا و فریبنده هم داشته باشد. در راستای همین موضوع ما می‌خواهیم اعلام کنیم که قوانین زیبای کائنات به گونه‌ای طراحی شده‌اند که آزادی را فقط در یک مدار و مسیر ایجاد می‌کنند و جز آن همه سراب خواهند بود.

قوانین جاذبه و کائنات چگونه میزان آزادی ما را تعیین می‌کنند؟

برای درک این موضوع مهم که چگونه امکان دارد قوانینی که غالبا نامرئی هم هستند وجود داشته باشند و میزان آزادی ما را تعیین کنند از یک مثال استفاده می‌کنیم. مثال در بند بودن ما بر روی کره ( آبی و خاکی ) زمین. می‌توان اینطور ماجرا را دید که کره زمین همه ما انسان‌ها را در خود به علت وجود نیروی جاذبه به اسارت گرفته و اجازه نمی‌دهد ما در آسمان معلق باشیم و سریعا ما را به سمت خودش می‌کشاند. به همین علت هم ما تقریبا همه عمر مادی خود را روی زمین و چسبیده به آن زندگی می‌کنیم.

حالا سوال این است چرا این جاذبه همانند یک بند اسارت ما را در خود زندانی کرده است؟ پاسخ این سوال به بدن فیزیکی و مادی ما برمی‌گردد، ما بدن فیزیکی خود را از زمین گرفته‌ایم ( آب – خاک – املاح و مواد معدنی ) و زمین طبق قانون جذب که می‌گوید مشابه مشابه خود را جذب می‌کند بدن ما و هرآنچه که از جنس خودش باشد را به سمت خودش می‌کشاند. بنابراین ما به این علت به نوعی در اسارت جاذبه کره زمین هستیم که اتصال داریم با بدن از زمین ساخته شده‌امان. و به محض جدایی ما از این بدن کره زمین هیچ جاذبه‌ای بر روی روح ما نخواهد داشت و روح ما کاملا آزاد است. ( زیراکه زمین روح ما را نساخته و نمی‌تواند آن را در جاذبه خود داشته باشد )

قوانین کائنات با دقتی بسیار بالا جذب و دفع می‌کنند که مساویست با ایجاد آزادی یا اسارت

همانطور که در بالا اشاره شد و دیدیم آنچه همواره همراه خودمان است باعث محدود شدن زندگی ما در کره زمین می‌شود و به محض تغییر در خود ما، فضای زندگی ما هم تغییر خواهد کرد، باید توجه داشت که آزادی انسانی در این دوره زندگی روی کره زمین هم به همین گونه است. و این یعنی هرکس به میزان آگاهی که دارد ( به نسبت میزانی که برای او طراحی شده که داشته باشد ) مجوز آزادی را به همان نسبت بصورت خود به خود و بسیار سهل و آسان در اطرافش فراهم و در دسترس می‌بیند. و در غیر اینصورت کسی که آگاهی لازم خودش را ندارد هرچقدر هم تلاش کند برای آزادی نتیجه‌ای نخواهد دید زیراکه قوانین حاکم بر ما و دنیای ما بسیار دقیق و قدرتمند هستند، همانطور که نمی‌شود بدون استفاده از یک وسیله خارجی در هوا بر خلاف جاذبه زمین معلق بود و پرواز کرد و به نوعی آزادی داشت.

تعیین کننده میزان محدودیت ما قوانین الهی حاکم بر جهان هستند

همواره در طول تاریخ انسان‌ها برای به دست‌آوردن آزادی و رهایی از استبدادها بهایی سنگین داده‌اند و همچنان هم می‌دهند. درحالیکه حتی ذره‌ای از آنچه‌که می‌خواستند را نتوانسته‌اند به دست بی‌آورند و یا برای خود نگه دارند. و علت هم خیلی ساده در این است که قوانینی از رده‌هایی بالاتر بر ما حاکم هستند که میزان آزادی ما به آنها مربوط می‌شود. و اگر انسان‌ها مدام به دنبال این باشند که خودشان قوانینی را وضع کنند و یا حکومتی را ایجاد کنند که تضمین کننده آزادی آنها باشد درحالیکه این قوانین انسانی با قوانین کائنات در تضاد باشند آنگاه تمام تلاش‌هایشان برباد خواهد رفت.

در واقع آزادی از قوانین ساخته شده دست بشر ایجاد نمی‌شود بلکه آزادی از همسو شدن ما با قوانین الهی است و به نوعی میتوان گفت آزادی از پایین به بالای جامعه باید ایجاد شود و نه آنطوری که اکثریت به اشتباه فکر می‌کنند از بالا به پایین جامعه. هنگامی که انسان‌ها از اصل خود فاصله دارند و آزادی خود را در بیرون جستجو می‌کنند هرآنچه که می‌بینند و یا می‌یابند فقط سرآب است. لازم نیست این اصل را کورکورانه قبول کنید زیراکه نگاهی کوتاه به سابقه خودمان و مردمان دیگر به خوبی گویای این موضوع در تاریخ هست.

چگونه عدم اتصال و توجه به اصل خویش باعث اسارت می‌شود؟

هنگامی که هرکدام از ما به اصل خویش و خود درونمان رجوع کنیم همواره یک موضوع واحد را خواهیم دید که می‌گوید: ریشه هرآنچه که هست از یکجاست. ( البته هرکس به نسبت خودش خواهد دید ) و این آگاهی مهم تمام عقاید منفی و جهت‌گیری های اشتباه را از ما دور می‌کند که در واقع مشابه مثال جاذبه کره زمین در بالا، اینها همان مواردی در ما هستند که باعث می‌شوند قوانین الهی به ما اجازه آزادی را ندهند. به طور خلاصه با وجود پیوسته این آگاهی در ما “شر یا منّیت” از ما دور خواهد بود و دوری منّیت آزادی را خود به خود ایجاد می‌کند. اما سوال این است که در عمل چگونه این اتفاق می‌افتد؟

منیّت و چگونگی ایجاد اسارت و محدودیت

وقتی انسان نمی‌داند که ریشه هرآنچه که هست از یکجاست خود را نیازمند می‌بیند، و این نیازمند بودن فقط یک تصور اشتباه است زیراکه متصل بودن همه عالم به هم جای هیچ نیازی را باقی نمی‌گذارد ولی انسان غافل فکر می‌کند با کمبودهای زیاد متولد شده است و در زندگی خویش می‌بایست با این کمبودها و نیازها سر کند. و این درحالیست که حقیقت می‌گوید همه ما به آنچه فکر می‌کنیم نیازمندش هستیم از قبل متصل بوده و هستیم.

حالا زمانی که فرد خودش این کمبود و نیاز را به شکل یک نقص در خود باور می‌کند به دنبال برطرف کردن آن می‌رود، اینجا جائیست که عده‌ای دروغگو و فریب‌کار ادعا می‌کنند می‌توانند نیاز آنها را برطرف کنند و در ازای آن در نهایت چیزی که می‌گیرند آزادی همان انسان‌های غافل است. مثلا وقتی کسی نمی‌داند که خودش به خداوند دسترسی دارد و خدا با او همواره در ارتباط است برای پیدا کردن خدا دست نیاز به سمت افرادی دراز می‌کند که ادعا می‌کنند باید از طریق آنها به خدا رسید ( درحالیکه دروغی بزرگ می‌گویند چون همه موجودات در ذات خود با خالق خود همواره ارتباط داشته و دارند ) و با همین دروغ آن افراد غافل را در سلطه خود قرار می‌دهند و آزادی آنها را می‌گیرند.

آزادی

کینه، نفرت، دشمنی و… همگی مشتقات منیّت و در مدار مخالف آزادی هستند

آزادی در پرتو رجوع به اصل خویشتن است و در عمق خویشتن رازی زیباست که می‌گوید ما همه از یکجا هستیم ( مخالف منیّت که ما و جهانمان را از هم جدا می‌کند ). حال اگر فردی با هر شخص یا گروهی دشمنی داشته باشد به نوعی که باورش این باشد که دشمنش باید نابود شود، قطعا آزادی خود را بصورت خودکار از دست خواهد داد. زیراکه نمی‌داند خدایی که خود او را خلق کرده آن به ظاهر دشمنش را هم خلق کرده. اگر خالق یکیست پس یا هر دو خوب هستند یا هر دو بد. در واقع رجوع به اصل خویشتن ( خدا ) بر ما روشن می‌کند که خداوند همه مخلوقات را برای هدف و منظوری زیبا خلق کرده. زیرا او کار بیهوده انجام نمی‌دهد.

هنگامی که ما این حقیقت را درک کردیم از دشمنی با دیگران رها خواهیم شد که این همان آزادی حقیقی است که هرگز آزادی‌های جعلی طعم آن را نخواهند داشت. درحالیکه در فضای دشمنی و یا کینه و نفرت قطعا باید با محدودیت زندگی کنیم و این را دوباره می‌توان در سوابق خودمان ببینیم که وقتی کشوری بنای خود را در دشمنی با دیگر کشورها قرار می‌دهد محدودیت‌های متعدد را باید تحمل کند زیراکه قوانین ثابت و قدرتمند کائنات راهی جز محدودیت را باقی نخواهد گذاشت، دقیقا همانند جاذبه زمین که همه جا بر روی بدن فیزیکی ما اثر گذار است و راه فراری از آن نیست.

اشتراک در
اطلاع از
guest
5 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
غزل
غزل
1 سال قبل

ندیدم کسی که به زیبایی شما مسئله ای رو مطرح و تفسیر کنه… بینهایت لذت بخش و آرامش بخش صحبت میکنید. سپاسگزارم… کاملا موافقم، جنگ های مذهبی و تفرقه هایی که در کشورمون با دیگر کشورها و نژادها و مذاهب ایجاد کردن بزرگترین نشانه منیت و منیت طلبی ست مدام نفرین بر کشورهای دیگر بصورت دسته جمعی! فکرشو بکنید چه ارتعاشاتی در نماز جمعه ها بعد از عبادت همان خدایی که همه رو از روح خودش خلق کرده به آسمان ها میفرستند این بظاهر عبادت کنندگان… چقدر خداوند صبورِ…! به امید شعور و آگاهی و یافتن نور و حقیقتِ درون برای عده کثیری از مردم دنیا….♥️🦋♥️

سپیده حیدری
سپیده حیدری
1 سال قبل

سلام استاد عزیز صحبتاتون بسیار عالی و زیبا بود متشکرم به امید روزی که همه از منیت آزاد بشویم

سپیده
سپیده
1 سال قبل

بسیار عالی استاد عزیز واقعا حرفاتون دقیق و کامل بود

2.8/5 - (13 امتیاز)