سه سطح از هوشیاری وجود دارد. و این سه سطح از پایین به بالا میروند.
سطح اول: هوشیاری فردی
پایینترین سطح هوشیاری، “هوشیاری فردی” است. و آن زمانی است که اعتقاد داریم ما صرفا همین بدن فیزیکیمان و کارهایی که میتوانیم بکنیم و داشتههایمان و چیزهایی که دیگران راجعبه ما فکر میکنند هستیم. درنهایت به این باور میرسیم که از بقیه، از چیزهایی که میخواهیم در زندگی جذب کنیم و از خدا جدا هستیم. (عدم وجود ارتباط در طبیعت ) و در زندگی تاحدودی به این باور میرسیم که ما خیلی خاص هستیم و از بقیه خیلی مهمتر هستیم. و با دیگران در رقابت هستیم.
سطح دوم: هوشیاری گروهی
یک سطح دیگر از هوشیاری وجود دارد که من اسم آن را “هوشیاری گروهی” گذاشتهام. شاید سطح این هوشیاری، کمی از هوشیاری فردی بالاتر باشد ولی همچنان مشکلات زیادی ایجاد میکند.
این نوع هوشیاری وقتی است که ما خودمان را با توجه به گروهی که به آن تعلق داریم میشناسیم: “من امریکایی هستم، تو کانادایی هستی.” “من مرد هستم، تو زن هستی.” “من جمهوریخواه هستم، تو دموکرات هستی.” “من مسلمان هستم، تو کاتولیک هستی.” و … ( ارتباط بین موجودات متعلق به یک گروه ). هویتیابی به این شکل درنهایت منجر به کشمکش زیاد و حتی جنگ میشود.
سطح سوم: هوشیاری همپیوندی ( ارتباط بین همه موجودات )
ولی سطح سومی از هوشیاری هم وجود دارد که من همیشه نسبت به آن اشتیاق داشتهام. و سعی میکنم به مردم آموزش دهم که به آن سطح برسند.اسم آن، “هوشیاری همپیوندی”، یا “هوشیاری روحانی”، یا حتی “هوشیاری خدایی” است.
در این سطح از هوشیاری، ما خود را به بقیه متصل میبینیم، نه جدا از بقیه ( ارتباط بین همه موجودات ). و وقتی یک انسان دیگر را میبینیم، بهجای دیدن ظاهر آن شخص، باطن وی را میبینیم. بهجای دیدن رنگ پوست و شکل چشمها و اعتقادات و فرهنگهای آنها، ارتباط و اتصال بین خودمان و بقیه موجودات را میبینیم.
توضیح سه سطح مختلف هوشیاری با استفاده از یک داستان
سالها پیش یکی از دوستانم یک داستان شگفتانگیز را برای من تعریف کرد. این داستان نشان میدهد درک این سطح از هوشیاری چقدر برای بعضی از مردم سخت است. این داستان درباره یک چوپان بود که داشت از گله خود مراقبت میکرد. و یک نفر که اهل آنجا نبود و سطح هوشیاریاش از نوع اول (هوشیاری فردی) بود، نزد وی رفت. و به چوپان گفت: ناراحت نمیشوی اگر چند سوال راجعبه گوسفندانت از تو بپرسم؟
چوپان: بپرس.
شخص: گوسفندانت روزانه چه مسافتی را راه میروند؟
چوپان: کدام گوسفندها؟ سفیدها یا سیاهها؟
شخص: سفیدها.
چوپان: سفیدها روزی ۴ مایل راه میروند. ما این را اندازه گرفتهایم.
شخص: این فوقالعاده است. سیاهها چطور؟
چوپان: سیاهها هم روزی ۴ مایل راه میروند.
او با شنیدن این جواب، کمی گیج شد. ولی بعد پرسید: حالا بگو گوسفندانت روزانه چقدر غذا میخورند؟
چوپان: سفیدها یا سیاهها؟
شخص: سفیدها.
چوپان: سفیدها روزی ۳/۵ پوند علف میخورند. ما این را اندازه گرفتهایم.
شخص: واقعا؟ سیاهها چطور؟
چوپان: آنها هم ۳/۵ پوند علف میخورند.
آن شخص کمی بیشتر سردرگم شد. درنهایت پرسید: در فصل بهار، در زمان پشمچینی، گوسفندانت چقدر پشم میدهند؟
چوپان: درمورد کدام دسته داری صحبت میکنی؟ سفیدها یا سیاهها؟
شخص: سفیدها.
چوپان: ما این را اندازه گرفتهایم. سفیدها در هر بهار در زمان پشمچینی، ۶ پوند پشم میدهند.
شخص: سیاهها چطور؟
چوپان: سیاهها هم ۶ پوند پشم میدهند.
درنهایت آن شخص از کوره دررفت. نمیتوانست این را بفهمد. و به چوپان گفت: من نمیفهمم. هربار من راجعبه گوسفندانت ازت سوال میپرسم، تو آنها را به دو دسته سفیدها و سیاهها تقسیم میکنی و میپرسی سفیدها یا سیاهها؟ و بعد برای هر دو دسته جواب کاملا یکسان میدهی. چرا این کار را میکنی؟
چوپان: شاید این کمی برایت گیجکننده باشد. بگذار برایت توضیح دهم. همه این گوسفندها را در اینجا میبینی؟
شخص: بله.
چوپان: سفیدها را میبینی؟
شخص: بله.
چوپان: سفیدها گوسفندهای من هستند. یک نفر آنها را به من داد. من بزرگشان کردم. و الان همه این گوسفندهای سفید برای من هستند.
شخص: الان متوجه شدم. خب، سیاهها برای چه کسی هستند؟
چوپان: آنها هم برای من هستند!
و این آن داستانی بود که دوستم تعریف می کرد. و من همیشه با این داستان سرگرم میشدم. و هروقت آن را برای یکی از دوستانم تعریف میکردم او میخندید و فکر میکرد سرکارش گذاشتهام.
ولی نکته اصلی این داستان این بود که بگوید افراد دارای هوشیاری فردی و هوشیاری گروهی (کسانیکه به ارتباط بین همه موجودات اعتقاد ندارند) نیاز دارند که همهچیز را به دستههایی براساس رنگ و ظاهر تقسیم کنند. ولی بعضیها میفهمند که آن دستهبندیها واقعی نیستند و درواقع همهی چیزها در این جهان در یک هوش یکسان شریک هستند. هرچقدر هم که تلاش کنیم این جداسازی ها را انجام دهیم، ولی همه ما یکی هستیم (و بین همه موجودات ارتباط و اتصال وجود دارد).
در ویدیوی زیر که در حساب اینستاگرام خود و خدا است میتوانید به صحبتهای آقای وین دایر همراه با زیرنویس فارسی گوش دهید: