در بیشتر انسانها مانع اصلی نرسیدنشان به خواستهها این است که آنها در ابتدای حرکت، راه و چگونگی رسیدن به خواسته خود را نمیدانند و به همین علت پیش خود میگویند این آرزویی که در سر دارم نشدنی است و واقعی نمیشود. درحالیکه آنها خبر ندارند راه رسیدن به آن آرزو کاملا وجود دارد ولی پنهان است و اصلا قرار هم نیست در ابتدای حرکت ما راه و چگونگی رسیدنمان به آن آرزو را ببینیم….
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.
به نام خداوند مهربان
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان همراه
همه ما در ذهن خودمون خواسته هایی داریم و خیلی دوست داریم که به اونها برسیم به طور مثال من خیلی دوست دارم که شغل مورد نظرم رو داشته باشم خودم رو تصور میکنم که بهش رسیدم و دارم فعالیتهای مربوط به اون شغل رو انجام میدم اولش این تصورات برام شیرین هستن و دوست دارم این کار رو انجام بدم بعد مدتی با خودم میگم این که من این شغل رو داشته باشم غیر ممکنه چون فکر میکنم از هیچ راهی نمیشه به اون رسید
من در ذهن خودم راهی رو برای رسیدن به اون پیدا نمیکنم پس طبیعی هست که اون آرزو رو با نا امیدی رها کنم.
اما واقعیت چیز دیگری هست که من نمیدونم .نا آگاهی من باعث میشه نا امید بشم و دیگه به اون خواسته فکر نکنم ویا اگر فکر کنم با احساس حسرت بهش نگاه میکنم نه با احساس خوب داشتن اون شغل.
یعنی اصلا باور ندارم که یه روز اون واقعی بشه بلکه شرایط فعلیمو باور دارم و باهاش توافق کردم هرچند که اصلا دوسش ندارم.
(این جاست که فرق بین آدمهایی که به عالم غیب ایمان دارن و اونهایی که ندارن مشخص میشه.)
من در این لحظه با این آگاهی که ایمان به عالم غیب راز رسیدن به اون خواسته هست به تصوراتم ادامه میدم.
باید بدونم که قرار نیست همه چیز رو در ابتدای مسیرم بدونم وقتی به مسیرم ادامه بدم مسیر و کارهایی که باید انجام بدم برام رفته رفته مشخص میشه و به خواستم نزدیک و نزدیک تر میشم و در نهایت بهش میرسم.
وقتی آرزویی به ذهن ما میرسه یعنی ما میتونیم بهش برسیم فقط باید بلد باشیم چیکار باید بکنیم تا اون واقعی بشه.