موضوع خدا و زمان یکی از مباحث زیبا در خداشناسی است اینگونه که میبایست روشن کنیم خدا در زمان است یا خارج از زمان؟ اگر خداوند در زمان باشد و با ما زمان را بگذراند پس از آینده نمیتواند خبری داشته باشد زیرا او محدود و محصور در زمان است و اگر هم او را موجودی خارج و ماورای زمان در نظر بگیریم به گونهای که او از همه زمانها از ازل تا ابد با خبر است سپس ما نمیتوانیم موجوداتی با اراده آزاد باشیم زیراکه خداوند آینده را میبیند و میداند و ما هم چه بخواهیم و چه نخواهیم به همان آیندهای که خدا آن را میبیند و میداند خواهیم رسید. پس سوال اینگونه است که خدا را چگونه در زمان یا خارج از زمان در نظر بگیریم که برایمان از جنبههای دیگر تناقضی ایجاد نشود؟
شناخت بهتر زمان و بزرگی خداوند
در مسئله خدا و زمان موضوع اصلی درک نکردن بزرگی خداوند است که خداییست بزرک که هم در برگیرنده زمان باشد و هم در درون آن. در حقیقت از آنجاییکه ما انسانها محدود به دنیای فیزیکی (مکان و زمان) هستیم طبیعتا خدا را هم با همان محدودیتهای خود میسنجیم و بعد به تناقضاتی هم برمیخوریم که فقط کافیست آن خدای محدود را با خدایی نامحدود تعویض کنیم تا مشکل برطرف شود.
بیایید از یک مثال برای درک بهتر این موضوع استفاده کنیم. اگر فرض بگیریم سفری به خورشید صورت بگیرد، زمان رسیدن به خورشید شب خواهد بد یا روز؟ بالاخره با تجربهای که هر روز ما روی کره زمین داشتهایم زمان همواره به روز یا شب تقسیم شده است بنابراین طبیعی و منطقیست که زمان رسیدن به خورشید را هم در روز یا شب متصور شویم، اما ما امروزه میدانیم خورشید مستقل از روز و شب است. زمان رسیدن به خورشید نه روز است و نه شب و یا از طرفی هم روز است و هم شب زیرا در زمان رسیدن به خورشید بالاخره در کره زمین نیمی در شب هستند و نیمی در روز. بنابراین در چهارچوب بسته زمینی زمان همواره در دسته روز یا شب قرار میگرفت اما خارج از کره زمین این دستهبندی کاملا معنای خود را از دست میدهد.
موضوع خدا و زمان با شناخت بهتر ریشه زمان و حرکت
در موضوع خدا و زمان بهتر است اول به این توجه کنیم که زمان از کجا موجودیت یافته. برای این منظور باید به یادبیاوریم که زمان ریشه در حرکت دارد. هنگامی که زمین یک دور کامل به دور خورشید میچرخد ما بطور قراردادی گذشت زمان یک سال را در نظر میگیریم. حال اگر فرض کنیم که منظومه شمسی از حرکت بازایستاده … آنگاه چه خواهد شد؟ زمان متوقف میشود؟ زمان تندتر میگذرد؟ کندتر میگذرد؟ پاسخ این است که زمان ما متوقف میشود اما زمان در کل همچنان در حال گذر است زیرا حرکت در خود ما و دیگر نقاط هستی همچنان وجود دارد و فقط حرکت سیارات منظومه شمسی طبق فرض ما متوقف شده. پس زمان در کل مفهومی وابسته و برآمده از حرکت است که تا حرکتی نباشد زمانی هم نخواهد بود.
حالا سوال مهم بعدی این است که آیا غیر از این است که خداوند مبدا و منشا حرکت در تمام هستی است؟ پاسخ مسلما خیر است پس نتیجه میگیریم خداوند مستقل از زمان است نه به این معنا که او خارج از زمان است و به آن دسترسی ندارد به این معنا که خداوند هم درون زمان است و هم خارج از آن. دقیقا همانند مثالی که در بالا از خورشید و روز و شب ذکر کردیم اینگونه که میتوانیم بگوییم در خورشید نه روز است و نه شب و هم روز است و هم شب.
پاسخ تناقضات مطرح شده در موضوع زمان و خدا
اگر خداوند به عنوان منشا حرکت مستقل از زمان باشد به گونهای که هم در زمان باشد و هم خارج آن مسئله آگاهی داشتن او از آینده، گذشته و حال کاملا برطرف خواهد شد زیرا او میتواند هرآنچه هست را ببیند و از آن آگاه باشد اما تناقض مهمتر اینجاست که اگر او آینده را میبیند و میداند ما چگونه میتوانیم در عینحال موجوداتی مختار باشیم؟ پاسخ اینگونه است که حیطه اختیار ما دقیقا در بیکران الهیست در واقع اوست آن بستر بیکرانی که ما درونش حق انتخاب برای انجام کاری یا انجام ندادنش داریم. در حقیقت از دید ما (انسان بسته و محدود) که در بیانتهای خدا هستیم کاملا اراده آزاد وجود دارد و ما مختاریم اما از دید آن بینهایت به ما انسان محدود ما هر سمتی که برویم درون او هستیم که از آن آگاهی دارد پس در حقیقت آگاهی خداوند از آینده که همانیست که از قبل در درونش است با اراده آزاد ما ناسازگاری ندارد.
اما سوال پایانی میتواند این باشد که خداوند وقتی ما هنوز حرکتی نکردهایم از کجا و چطور میخواهد بداند عمل ما در آینده چه خواهد بود؟ پاسخ اینگونه است که این آیندهای که از آن سخن به میان میآوریم زمانی است که کاملا وابسته به خداست (حرکت) پس تا او ارادهای نکند اصلا زمانی نخواهد بود که ما بتوانیم عملی انجام دهیم که بعد سوال این باشد که او چگونه و از کجا میتواند بفهمد عمل ما چه خواهد بود. در حقیقت اوست که هر آن به ما و زمان موجودیت میدهد و در همان آن هم میداند چه خواهد شد و چه نخواهد شد زیرا او در همهجا حاضر و ناظر است.