آنچه همه ما به عنوان رشد و موفقیت به دنبالش هستیم هرگز براساس شانس ایجاد نمیشود، فاکتورهایی مشخص برای آن وجود دارد که یکی از آنها صلح درونی است. یعنی موفقیت بدون وجود و حضور کافی این عامل هرگز به وجود نمیآید یا هرگز پایدار نمیماند. در واقع ما نمیتوانیم بدون فراهم کردن فاکتورهای لازم برای موفقیت انتظار داشته باشیم رشد و پیشرفت خود به خود در زندگی ما به وجود آید زیرا جهان قانونمندی که در آن زندگی میکنیم اینگونه طراحی نشده است. بنابراین بیایید ببینیم صلح درونی چیست و چرا لازمه موفقیت است.
رشد و موفقیت در استرس و فشار ایجاد نمیشود
بیایید از اساس به موضوع نگاه کنیم که رشد و موفقیت در چه فضایی محقق میشود. بدن ما در حالت استراحت رشد و خود را ترمیم میکند، یادگیری با ذهنی آرام کامل میشود و ذهنی که ترس و استرس دارد باید بارها و بارها بدون موفقیت یک موضوع را تکرار کند با این هدف که بتواند برآن مسلط شود و … در واقع قانونی وجود دارد که صلح و آرامش را لازمه رشد و پیشرفت میکند بطوریکه در ناامنی و عدم آرامش هیچ رشد و پیشرفتی نیست بلکه ما فقط تخریب را شاهد هستیم و فقط تلاش برای بقا.
از سویی دیگر درگیر شدن با هرچیزی نتیجهای جز محدودیت برایمان نخواهد داشت. یعنی آزادی و با چیزی در جنگ بودن نقطه مقابل یکدیگرند که هرکدام باشد یعنی نخواهد بود. حال به این توجه کنیم که آیا یک انسان موفق انسانی محدود است؟ آیا او در استرس و ناامنیست؟ یا اینکه یک انسان موفق حتما فردیست که صلح درونی در او بیشتر و بیشتر میشود؟ آیا طبق تعریفی که قبلا درباره موفقیت مطرح کردیم که موفقیت در واقع رسیدن به توافق درونیست آیا اصلا امکانپذیر است که در فضای درگیری و تنش بتوان به توافقی رسید که بتواند موفقیت را برایمان ایجاد کند؟ پر واضح است که هیچکدام از این موارد امکانپذیر نیستند و طبق قانون فقط میبایست در صلح درونی بود و بعد انتظار رشد و موفقیت داشت.
چرا نبود صلح درونی مساوی با محدودیت خواهد بود؟
هر زمان ما با خود و یا دنیای خود میجنگیم و با آن در تنش هستیم در واقع با کل واحد هستی تنش داریم و از آنجاییکه کاملا روشن است که اگر رابطه خوبی با کسی یا چیزی نداشته باشیم نمیتوانیم از منفعتهای آن بهرهای ببریم بنابراین هنگامی که با کل هستی رابطه مناسبی نداریم نمیتوانیم از موهبتهای موجود در آن هم استفاده کنیم و دسترسی ما محدود خواهد بود. در واقع نکته اساسی این است که بدانیم ما و جهانمان از هم جدا نیستیم و همهچیز در جهان به هم متصل و پیوسته است و اگر ما با هر بخشی از آن در تنش باشیم یعنی با کل آن رابطه خوبی نداریم و به سرعت میزان رشد و دسترسیهای ما محدود خواهد شد.
حال از سویی دیگر با وجود صلح درونی فرد کاملا خود و دنیایش را پذیرفته و با آن رابطه خوبی برقرار کرده که نتیجه این رابطه خوب خود را بصورت ورود راحت نعمتها به فرمهای مختلف در زندگی او نشان میدهد. حال شاید سوال بپرسید که چگونه میتوان با خود و جهان به صلح درونی رسید؟ برای پاسخ باید به خود بیاییم یعنی اینکه بدانیم ما و جهانمان یکی هستیم و چرا باید جهان ما بخواهد ما ضرر کنیم و یا از خواستههای خود دور بمانیم؟ اگر دانستیم که یگانگی همهچیز را در برگرفته آنگاه خیر و زیبایی را در همهجا مشاهده خواهیم کرد و به دنبالش صلح درونی هم ایجاد خواهد شد.
تکتک اتفاقها براساس خیر میافتند
یک نشانه خیلی بزرگ و مهم از وجود صلح درونی این است که فرد تمام اتفاقهایی که برایش افتاده و یا میافتد را خیر و زیبا میداند. بجای اینکه از افتادن اتفاقها گله و شکایت داشته باشد و مدام با اعتراض بگوید چرا این و آن باید سر راه من قرار بگیرد و … در حقیقت باور و عادتی که به سرعت و به شدت کمک میکند ما در زندگی رشد و پیشرفت داشته باشیم این است که تمامی اتفاقها را خیر و زیبا بدانیم آنگاه صلح درونی ایجاد شده و از این انتخاب و نگرش فقط زیبایی و خیر برای ما نسیب خواهد شد.
در واقع هنگامی که فهمیدیم جهان ما براساس قوانین زیبا و برحق خود حرکت میکند و از سویی دیگر اتفاقها برای تخریب ما نیستند بلکه برای بیداری و آگاهی ما سر راهمان قرار میگیرند، آنگاه با چیزی نخواهیم جنگید بلکه با حفظ آرامش و صلح درونی درسهای زیبایی را که لازم داریم میگیریم و با افتخار و خوشحالی وارد مرحلهای بهتر و بالاتر میشویم که نتایج آن را به دنبالش هستیم و آن را موفقیت واقعی مینامیم.
سلام
مثل همیشه عالی بودین استاد