استیون هاوکینگ دانشمند برجستهای که نیاز به معرفی ندارد گفتگوی جالبی با پاپ داشته درباره تناقضی که از آن نبود خداوند نتیجهگیری میشود. این گفتگوی کوتاه اینگونه است:
- استیون هاوکینگ: جهان چگونه به وجود آمده؟
- پاپ: جهان را خداوند خلق کرده است.
- استیون هاوکینگ: خداوند را چه کسی خلق کرده؟
- پاپ: خدا را کسی به وجود نیاورده و او از ازل بوده.
- استیون هاوکینگ: پس این نقض پاسخ اول است زیرا در جهان چیزی وجود دارد که خدا آن را خلق نکرده
طبق این پرسش و پاسخ نتیجهگیری بر دروغ بودن وجود خداوند و خالق بودنش مطرح میشود که قصد داریم در این بخش با توضیحاتی موضوع را بررسی کنیم تا مشخص شود که آیا این تناقض وارد است یا خیر.
چگونه خدایی در تناقض استیون هاوکینگ رد میشود؟
در تناقضی که از سوی استیون هاوکینگ مطرح شده خداوند به عنوان یک موجودیت منفرد و جدا از جهان در نظر گرفته شده که در جهانی که خودش خلق کرده به نوعی حضور مجزی دارد. مثل زمانی که فردی با دستان خود خانهای میسازد و بعد خودش در آن خانه ساکن میشود. از این منظر تناقض وارد و رد وجود چنین خدایی کاملا صحیح است. اما مفهوم این نیست که وجود خداوند رد شد زیرا خداوند خالق و صاحب بودنش درقبال تمام عالم آنگونه که ما انسانها صاحب و خالق چیزی میشویم نیست.
در حقیقت پاسخ اینگونه است که جهانی که ما آن را مخلوق خداوند میدانیم و انتظار داریم خالقش جدای از آن باشد، اشتباهی در دید و فهم ماست و خداوند هرگز در هیچ لحظهای جدای از مخلوقش نبوده و نیست ولو اینکه بسیاری از مخلوقات از این موضوع آگاه نباشند. اما اجازه دهید موضوع را با یک مثال سادهتر بیان کنیم تا بهتر لمس شود: مثال ما در واقع یک معماست اینگونه که چطور امکان دارد دو پدر و دو پسر هرکدام یک اتومبیل داشته باشند اما تعداد اتومبیلهای آنها در کل به جای ۴ عدد ۳ عدد باشد؟
لطفا کمی درباره این معما و پاسخ آن فکر کنید و سپس ادامه مطلب را بخوانید
پاسخ اینگونه است که یک پدر بزرگ به همراه پسر و نوهاش که او هم یک پسر است صاحب ۳ اتومبیل مد نظر ما هستند که در صورت معما از آنها به عنوان دو پدر و دو پسر یاد شده بود. تمام نکته کلیدی در این بود که یک نفر از آنها هم نقش یک پدر را داشت و هم نقش یک پسر را. بر همین مبنا وجود خداوند هم میتواند کاملا آشکار باشد و هم کاملا پنهان زیرا اگر دنبال خدایی خارج از جهان و مخلوقات بگردیم هرگز و هرگز او را نخواهیم یافت زیرا انتظار ما کشف موجودی مستقل و جدای از جهان است و از سویی دیگر اگر خداوند را با مخلوقات و در مخلوقاتش ببینیم همه جا او را خواهیم یافت.
خداوند را چه کسی خلق کرده و او چگونه به وجود آمده؟
برای پاسخ به این سوال اول از همه میبایست اندازه این خدا و اندازه ما که میخواهیم بدانیم او از کجا و چگونه خلق شده مشخص شود. زیرا کاملا روشن است که اگر ما گنجایش دریافت جواب را نداشته باشیم هرچقدر هم جواب به ما داده شود توسط ما به دلیل گنجایش کم دریافت نخواهد شد. به عنوان نمونه فرض بگیرید یک استخر میخواهد تجربه دریا بودن را داشته باشد و میخواهد آب دریا به درون آن ریخته شود و ما هم آب دریا را به درون آن میریزیم اما آیا در نهایت آن استخر دریا را تجربه کرد؟ پاسخ خیر است زیرا گنجایش محدودش اجازه نمیداد و فقط به اندازه گنجایشش که همان استخر بودن بود تجربه کرد و بقیه آب دریا سرریز شد و رفت.
حال با این مقدمه دو سوال وجود دارد که سوال اول اینگونه است: انسان فعلی تا چه اندازه گنجایش دریافت و فهم دارد؟ پاسخ این است که انسان بسیار گنجایش بالایی در درک و فهم دارد زیرا او اشرف مخلوقات خداوند است و ویژگیهایی خداگونه در پتانسیل او قرار داده شده. اما سوال دوم: خدایی که قصد داریم بدانیم از کجا و چگونه خلق شده چه اندازهای دارد؟ اینجاست که بخش مهمی از بحث ما در پاسخ به این سوال خودنمایی میکند. آیا قصد داریم بدانیم ابتدای خلقت خدایی انسان گونه کجا و چگونه است یا اینکه خدایی بسیار بسیار بزرگتر از فهم و درک کامل انسانی؟ دقت داشته باشیم که درست است همه از خدا حرف میزنند و به او اشاره میکنند اما بر طبق قانون نسبی بودن همه چیز هرکس در حال صحبت درباره خداییست که خود توانسته متناسب با خودش بفهمد. و در واقع باید آنها را از هم تمییز داد.
خداوندی که میتواند خالق و صاحب همهچیز باشد باید بیحد و بیکران باشد
موضوع از این قرار است که بیشتر انسانها درکی از مفهوم بیکران و بینهایت ندارند و ناخودآگاه خداوند را در حد و محدودهای مثل خود قرار میدهند. مثلا انتظار دارند خدا از یک زمان و مکانی شروع شده باشد شبیه به تولد یک انسان در این دنیا که زمان و مکان خاص خود را دارد. انتظار دارند خدا خالق و صاحبی داشته باشد همانند پدر و مادرش که آنها را صاحب و به وجودآورنده خودش میداند و… اما اشکال بزرگ تمام این دیدگاهها نسبت به خداوند این است که ما چون خود در محدودیت هستیم خداوند را هم ناخودآگاه با همین محدودیتها جستجو میکنیم. خداوندی که در برگیرنده همهچیز هست یعنی زمان، قدرت، آگاهی، ثروت، حد و اندازه و… چگونه میتوان زمانی برای به وجود آمدنش و یا دلیلی برایش یافت؟ به محض اینکه میخواهیم بدانیم خداوند از چه زمانی و یا در چه مکانی و یا توسط چه چیزی شروع به موجودیت داشتن کرده، خدا بودنش را نقض کردهایم زیرا او خود خالق همه آن موارد موجود در سوال ما بود.
در حقیقت انسان با تمام پتانسیل حیرتآورش در مقابل خداوند هیچ است و اساسا نمیتواند گنجایش دریافت چنین جوابهایی را درباره خدای بینهایت داشته باشد به نحوی که درباره دیگر مسائل پرسش میکند و آگاهی کسب میکند. پس نتیجه میگیریم به محض حرکت در خط چنین پرسشهایی باید دانست که خدایی اشتباهی و محدود در نظر گرفته شده که جواب یا هرگز به دست نمیآید یا اینکه همانند استیون هاوکینگ یک تناقض به بار خواهد آمد.
مثالی از یک کوچک که نمیتواند بزرگ را بشناسد
آیا قلب شما میداند اسم شما چیست؟ شما چه زمانی متولد شدهاید؟ پدر و مادر شما چه کسانی هستند؟ همه میدانیم که قلب ما بسیار به این اطلاعات نزدیک است زیرا درون بدن ماست اما نمیداند. قلب چون چشم نداشته که ببیند و یا گوش نداشته که بشنود و کارش فقط پمپاژ خون متناسب با نیاز بدن بوده در جایگاهی نیست که بتواند پاسخ را بیابد و یا اگر پاسخ به آن داده شود نمیتواند آن را درست دریافت کند. قلب شما اگر میتوانست مثل شما فکر و تصور کند قطعا فکر میکرد شما هم میبایست شبیه به او (یک قلب) باشید. درحالیکه شما به واسطه اینکه بزرگتر هستید و آگاهی بیشتری دارید میدانید که شما قلبتان نیستید اما قلب شما درون شما و همراه شماست. پس قلب شما به این علت که کوچکتر از شما و محدود در شماست نمیتواند به شما احاطه پیدا کند و شما را آنگونه که خود میشناسید بشناسد.
حال بحث انسان با خدای خویش هم اینگونه است. انسان به دلیل محدود و بسته بودنش نمیتواند خدای بزرگ و نامحدود را در جایی و یا زمانی بیابد، ببیند و یا اثبات کند. و هرآنچه که میابد و میبیند فقط بخشی محدود از خداوند (به نسبت خودش) و در واقع نشانهای از اوست. پس یک ذهن بسته که نمیداند که نمیداند میخواهد اینگونه با این سوالها خدا را بیابد و یا اثبات کند و به دنبال آن تناقضی که در آن ایجاد میشود را به حساب رد وجود خدا میگذارد درحالیکه با آن تناقض خدای بسته و محدود رد شد نه خدایی که حق و بیکران است.








درود. ببخشید ظاهرا مشکلی در صفحه هست که فقط برای من پیش میاد. همونطور که متوجه شدید من تنها پای ثابت این گفتگو هستم و هر وقت متن یا ایراد قابل توجهی میبینم فورا وارد گفتگو میشم. ولی در متنهایی که میفرستم پس از تایید شدن همه ی جمله ها پشت سر هم قرار میگیره. یه طوری که انگار اصلا Enter نزدم. لطفا راهنمایی کنید.
سلام. ممنون از مبحثی که منتشر کردید. و گفتگوی طولانی که در پاسخ به آقایی که دفاع از هاوکینگ کرد داشتید.
مطالب رو خوندم و به نظرم هم هاوکینگ و هم این دوست عزیزی که مدافع هاوکینگه دچار مغالطه کلامی شدن. برای گفتگو باید تمامی نظرات مثل قرآن رو دونست نه فقط دید هاوکینگ و یا خداناباورها رو. بعد وارد گفتگوی منصفانه و منطقی شد والا سردرگمی و لفاظی صورت میگیره.
آقا دمتون گرم من که رد دادم🤪عجب بحثهای زیبایی کردید..(این ۲ نفر)نمیفهمم چی گفتین ولی میدونم قشنگ گفتین🤭خدا کمکمون کن ..یاعلی
استیون هاوکینگ خیلی غلط کرده
دوست عزیز، شما اساسا استدلال هاوکینگ رو اشتباه درک کردید. هاوکینگ حرفی از جدا بودن فیزیکی خدا و جهان نمیزند. هاوکینگ دربارهی جدا بودن تعریف خدا از تعریف جهان و تناقض آشکار تعریف خدا حرف میزند. میتونم کامل براتون توضیح بدم با این پاسخی که دادید چی رو با چی اشتباه گرفتید
سلام ممنونم از کامنت شما دوست عزیز
هم میتونید اینجا در کامنت بنویسید و هم میتونید در تلگرام به آیدی زیر با ویس توضیحات تکمیلی خودتون رو بفرمایید تا ما هم پاسخ بدیم ( تلگرام: https://t.me/lawandenergy )
در ضمن در کلاسهای آنلاین پرسش و پاسخ مباحث خداشناسی هم که رایگان هستند میتونید شرکت کنید و اونجا مستقیم موضوع رو مطرح کنید تا در خدمتتون باشیم.
بله چشم. ممنونم. پس لطفا اجازه بدید موضوع رو با یک پرسش و پاسخ دنبال کنیم.
بر اساس ادعای دین، خدا جهان را آفریده است. پس آیا نمیتوان نتیجه گرفت که حالتی (حالت نه زمان) وجود داشته است که خدا وجود داشته و جهان وجود نداشته؟ یا به بیان ساده تر: آیا خداوند پیش از آفرینش جهان وجود داشته؟
آنچه که از اول بوده و هست فقط خداست
جهان بخشی از همین خداست که از دید ناظری مثل انسان به وجود آمده و شروعی داشته
دوست عزیز به احتمال زیاد من نمیتونم اینجا بطور مطلوب پاسخگوی شما باشم
لطفا بحث خودتون رو در کلاسهای آنلاین پرسش و پاسخ مطرح کنید که بطور مستقیم و کامل بتونم بحث رو با شما ادامه بدم
اتفاقا فردا روز جمعه همین ساعت یک کلاس برقرار خواهد بود
ممنونم. بعید میدونم بتونم در کلاس شرکت کنم. ولی به هر حال من مطلب رو اینجا تا هر جا شما خودتون مایل باشید ادامه میدم. اگر هم نشد ادامه بدیم بعدا هر وقت تونستم در کلاس شرکت کنم همونجا ادامه میدیم.
پاسخ زیبایی دادید. پس لطفا بذارید ببینم درست فهمیدم یا نه. چیزی که من از پاسخ شما فهمیدم دو نکته بود:
جهان بخشی از خدا است. خدا از اول بدون نیاز به آفریننده وجود داشته
پاسخ نکتهی ۱: اگر جهان بخشی از خدا است پس احتمالا تایید میکنید که نمیتواند آفریده شده باشد چون خدا یک موجود مرکب نیست و بنابراین بخشی از خدا همانند کل موجودیت خدا است. بنابراین اگر خدا از اول بوده همین نتیجه میدهد که جهان هم از اول بوده و نیازی به آفریننده نداشته. به بیان سادهتر: در مفهوم “ازلیت” چه دلیلی بر وجود تفاوت میان جهان و خدا هست؟
پاسخ به نکتهی ۲: اگر خدا از اول بدون نیاز به آفریننده بوده همین به تنهایی نشان میدهد که “وجود داشتن بدون آفریده شدن” امکان پذیر و قانونی است. این یعنی اینکه دیگه نمیتوان اصرار کرد که اگر چیزی وجود دارد حتما آفریده شده و آفرینندهای داشته.
نکتهی دیگری که بد نیست اشاره شود این است که تا همینجا میتوان فهمید که شباهت دادن خدا به اقیانوس و جهان به قطره اساسا از ریشه نادرست است.
ممنون از نکات خوبی که اشاره کردید
نکته اول: خدا بینیاز از آفریننده نیست بلکه آفریننده او جدای از خودش نیست، او خودش خود را میآفریند که این در واقع همان متکی به خود بودن خدا را میرساند.
نکته دوّم: جهان ما هم به عنوان بخشی از خدای ازلی از همیشه بوده است (ولی در فرمی متفاوت) و منظور از آغاز جهان، در فرمی جدید وارد شدن آن است به نسبت آنچه از قبل بوده است که ما آن را جهان هستی مینامیم. در واقع اینجا پیدایش جهان هستی از دید ما انسانها دارای آغاز است و خداوند خالق آن بوده است. اما از دید خدا فقط یک جابهجایی و یا تغییر حالت درونی اتفاق افتاده که البته این به معنای تغییر در خدا نیست. (در صورت نیاز توضیح را میشود ارائه کرد)
در کل بحث شاید نیاز به توضیحات بیشتری داشته باشد تا بهتر روشن شود. انشالله که فرصت و موقعیّت وجود داشته باشه که بتونیم در صورت نیاز ادامه بدیم.
بسیار عالی گفتید. ممنونم. نکتهی ۱: اگر خدا بینیاز از آفریننده نیست پس نمیتواند ازلی باشد مگر اینکه بپذیریم که فقط بخشی از خدا بی نیاز از آفرینده نیست (که این تصور مردود است چون به معنی مرکب بودن خدا است). وقتی موجودی بینیاز از آفریننده نیست این یعنی اینکه زمان یا حالتی وجود داشته که آن موجود وجود نداشته است. این یعنی اینکه اگر خدا بینیاز از آفریننده نیست پس نمیتوان او را همیشگی دانست. اینکه بگوییم خدا خود را میآفریند درست مانند این است که من بگویم: “من آفریده شدهام اما خودم خودم را آفریدم”. شما تنها در صورتی میتوانید بگویید خدا خودش را آفریده که تایید کنید که بخشی از خدا پیش از آفرینش بخش دیگر خدا حضور و وجود داشته است که این به معنی مرکب دانستن خدا و مردود است. و حتی اگر ما ایراد مرکب بودن را نادیده بگیریم و نوعی از حضور خدا را بی نیاز از آفریننده و ازلی بدانیم همین به معنی این است که اساسا وجود نیازی به آفرینش ندارد پس حضور و وجود هر موجودی میتواند ازلی و همیشگی باشد. پس همین به تنهایی تئوری آفرینش را مردود میکند. نکتهی ۲: اگر جهان ازلی است و همیشه (در فرمی متفاوت) بوده پس جهان آفریده نشده. اینکه فرمودید که جهان همیشه (در فرمی متفاوت) بوده دقیقا همان چیزی است که استیون هاوکینگ میگوید. تنها فرق داستان این است که او خودِ جهان را سازندهی حالت جدید جهان میداند. احتمالا دقت کردید که من از واژهی “سازنده” به جای “آفریننده” استفاده کردم. دلیل آن این است که وقتی چیزی ازلی است دیگر آفریده شدن برای آن معنی ندارد. ساخته شدن هم فقط در معنی تغییر شکل برای آن معنی دارد که این کاملا مورد تایید استیون هاوکینگ است.
ببینید دوست عزیز دوتا موضوع اینجا با هم مخلوط میشه و این تناقضها به وجود میاد. اون دو موضوع این هست که ما به ماجرا از دید خدا نگاه میکنیم یا از دید انسانی
از دید انسانی: جهان قبلا نبوده…خدا آن را خلق کرده درحالیکه خدا از اول بوده است و خود خالقی نداشته است (که منظور در واقع خالقی جدای از خود خداست)
از دید خدا: هرآنچه بوده و هست خودش است. او از اول بوده(خودش دلیل خودش است) جهان قبلا بوده است (در درون خدا بوده) و برای انسانها به فرم جهان قابل زندگی درآمده است یعنی در واقع خداوند تصمیم گرفته بخشی از خود را برای پرورش انسان به شکل جهانی در بیاورد.
یک اینکه بفرمایید شما از کدوم زاویه میخواین ماجرا رو ببینید؟ و دو اینکه خودآفریننده بودن خداوند تناقضی با خدایی او ندارد و دلیل اینکه ما اینطور ممکنه فکر بکنیم نگاه بسته ماست. خدای واقعا بزرگ میتواند درحالتی کاملا واحد باشد که از یک سو در حال خلق خود است و از سویی دیگر در حال خدایی کردن به آن شکلی که ما میشناسیم درحالیکه هیچکدام بر دیگری مقدّم نیست.
نه رفیق تناقضی در کار نیست. شما طوری خدا (و دید خدا) رو قطعی حساب میکنید که انگار هر کسی با هر دیدگاهی بدون اثبات باید آن را بپذیرد. این دیدگاه هرگز درست نیست. ما اکنون در مرحلهی اثبات این مقام هستیم. پس چطور میتوانیم در مرحلهی اثبات، بحث از دیدگاه موجودی بکنیم که هنوز ثابت نشده؟ از دید استیون هاوکینگ تمام آنچه شما به عنوان دیدگاه خدا مطرح میکنید سراسر ساخته و پرداختهی ذهن و منطق شما است. من هم در این مورد با هاوکینگ کاملا موافقم. با این حال برای من این نگرش شما قابل احترام است ولی با این شرط که اصراری بر پذیرفته شدن صحت دیدگاه این موجود فرضی پیش از اثبات آن برای دیگران نکنید. بنابراین تنها دیدگاهی که هر دو میتوانیم در مورد آن حرف بزنیم دیدگاه انسانی است و من هم از اول بحث در حال گفتگو از همین دیدگاه بودم.پس بیاید از دید انسانی به موضوع نگاه کنیم: از دید انسان اگر هر چیزی (مثلا جهان) برای وجود داشتن نیاز به آفریده شدن داشته باشد پس این قانون شامل حال خود آفریننده هم میشود. حال اگر خود آفریننده از این قانون مستثنی باشد پس دیگر این قانون که “آفرینش پیش نیاز وجود است” شکل قانون بودن خود را از دست میدهد. این یعنی اینکه اگر کسی به نام خدا هست که برای وجود نیاز به آفرینش ندارد پس دیگر دلیلی نیست که اصرار کنیم جهان هم برای بودن نیاز به آفریده شدن دارد چون دیگر پذیرفتهایم که موجودی هست که بدون آفریده شدن وجود دارد. به همین سادگی.و لطفا فراموش نکنید که خود شما در پست قبل فرمودید که خود خدا هم نیاز به آفریننده دارد که این ازلی بودن او را باطل میکند و در تضاد با هر دو دیدگاهی است که اکنون مطرح کردید.لطفا نکتهی ۱ در پست قبلی من رو یک بار دیگر مطالعه کنید. من صریحا توضیح دادم که چرا خودآفریننده بودن خدا با خدایی او در تضاد است. دلیل آن این است که ازلی بودن او را در مقابل مرکب نبودن او قرار میدهد حالا بذارید من یک مطلب سادهتر و به همراه آن ۳ پرسش سادهتر بپرسم:شما تایید میکنید که ما از اول گفتگو در حال بحث در مورد ۲ چیز بودهایم. خدا و جهان. حال ۳ پرسش ساده:۱٫ آیا شما خدا را میشناسید؟ احتمالا تایید میکنید که نمیشناسید۲٫ آیا شما جهان را میشناسید؟ احتمالا باز هم تایید میکنید که نمیشناسید۳٫ اگر شما تایید میکنید که نه خدا را میشناسید و نه جهان را میشناسید پس به چه دلیلی اصرار دارید که صفتی برای یکی از این دو قطعی و همان صفت را برای دیگری ناممکن است؟ شما هیچیک از این دو موجود را نمیشناسید!
اولا دوست عزیز خدا اثباتپذیر نیست، به گونهای که ما سایر موارد را برای هم اثبات میکنیم زیراکه خدای نامحدود احاطهپذیر نیست و در حقیقت اثبات نشدن آن به یک روش برای همه دلیل بر خدا بودن اوست. اما او از طریق نشانهها برای فرد میتواند کاملا اثبات شود درحالیکه همان نشانهها برای دیگری ممکن است اثبات را به همراه نیاورد.
دوما در پذیرش خداوند هیچ اجباری وجود ندارد (چون اگر قرار به این بود خداوند همه را از همان ابتدا خداباور خلق میکرد) و ما هم اینجا از دادن پاسخها مرادمان اجبار به پذیرش خدا توسط شما نیست. صرفا روشن شدن دیدگاهها مطرحه که ببینیم شما و من با چه منطقی به ماجرا نگاه میکنیم و اگر در مواجهه این دو منطق یکی ضعیف بود خودمون بفهمیم و به دنبال اصلاح و یا تقویت آن باشیم.
سوما نیاز یعنی محتاج بودن به غیر درحالیکه خدا در آفرینش خود به غیر محتاج نبوده و خودش آفریننده خود بوده پس ازلی بودن او و خدا بودنش در این حالت نقض نمیشود
چهارما در پاسخ به سوال شما که آیا شما خدا را میشناسید پاسخ بله است. زیرا خود را میشناسم و خدا همان خود برتر و کامل همه ماست. به نوعی دیگر میتوانیم اینطور بگوییم که من میدانم یک برج ۱۰۰ طبقه از اساس بر روی یک پی قوی با ستونهای محکم بنا شده اما از اینکه در هر طبقه آن چه چیزی است اطلاع کاملی ندارم. مثال شناخت ما هم از خداوند اینگونه است که اساس را میدانیم اما در جزئیات بسیارند مواردی که از آنها فعلا بیخبریم.
بقیه موارد هم پاسخ دارند اما اینجا بسیار سخت و خستهکننده هست که بخوایم این بحث را ادامه بدیم. از شما دعوت میکنم در صورت تمایل یک مناظره مستقیم با هم داشته باشیم تا بتونیم بهتر ماجرا را ببینینم. در ضمن این مناظره در صورت تمایل خودتون منتشر خواهد شد و اگر اجازه برای انتشار ندید فقط بین خود ما خواهد بود. اگر تمایل دارید لطفا در تلگرام به آیدی https://t.me/lawandenergy پیام بدید.
در صورتی که برای مناظره تشریف نیارید و پاسخ خودتون رو همینجا بفرمایید نمیتونم قول بدم که حتما بتونم همینجا پاسخگوی شما باشم و امیدوارم این موضوع به معنای نداشتن پاسخ از طرف ما تلقی نشه.
ممنونم.
در مورد مطلب اول من مخالفم که اثبات یک موجود نیاز به محدود بودن آن دارد و من این اثبات نشدن را دلیلی بر خداوندی نمیبینم. به عنوان مثال در ریاضیات مفهومی به نام “بینهایت” داریم که در پاسخ به معادلاتی صریحا اثبات میشود. اما با این حال این را میپذیرم که ممکن است کسی چیزی را نشانه ببیند و آن را دلیل وجود خدا بداند و شخص دیگری همان چیز را اساسا مردود بداند.
مطلب دوم برای من قابل قبول است. البته بدون جملهی “خدا اگر میخواست …”. این برخورد شما از دید من واقعا قابل احترام است.
مطلب سوم چیزی بود که من چندین بار با دلیل (تناقض مرکب نبودن در برابر ازلی بودن) رد کردم و دیگر میل به تکرار دلیل ندارم.
در پاسخ به مطلب چهارم باید بگویم که اگر شما خدا را میشناختید از ارادهی او هم اطلاع داشتید. آیا اطلاع دارید؟ ارادهی خدا در برابر وجود خدا جزئیات نیست. چرا؟ چون به اعتراف خودتان خداوند خودش خودش را میآفریند. پس اگر اساسا خدایی باشد ارادهی او مقدمهی وجود و دوام او است. در حقیقت اگر خدایی باشد ارادهی او همان پی و ستون هستی او (همان برج ۱۰۰ طبقه) است. با این نگرش از شناخت میتوان برای هر موجود تخیلی و فرضی ادعای شناختن کرد. موجوداتی که صرفا در تخیل ما زاده و پرداخته شدهاند. در حقیقت این شناخت نیست. این فرض شناخت است. بگذریم…
گفتگوی من و شما تا همین جا هم مستقیم بود. ولی با این حال از دید من نگرش و دلایل من و شما تا همین جا برای هم به خوبی روشن شده. پس اگر شما هم بحث را کامل شده میدانید من هم موافقم. با این حال اگر میل داشته باشید همین جا ادامه دهیم میپذیرم.
اتفاقا من هم میخواستم از شما اجازه بگیرم که این گفتگو را منتشر کنیم. ولی لطفا اجازه دهید همزمان با هم این کار را بکنیم. من خودم در کار انتشار نیستم ولی دوستانی دارم که میل به انتشار مطالب مفید دارند. در مورد زمان آن به زودی به شما اطلاع خواهم داد.
به خاطر گفتگوی بسیار مفیدی که داشتیم ممنونم.
متقابلا من هم از شما دوست عزیز ممنونم
من زمانی که دلایل شما را میخوانم دو بار لبخند میزنم… یکبار به دلیل نوع نگاه زیبا و دقیق شما و دومی به دلیل پاسخهای زیباتری که برای موضوعات مطرح شده شما وجود داره. ما ابدا بحث را کامل نمیبینیم و در صورت تمایل به بحث در بستر مناسب که برای طرفین کمترین زحمت را داشته باشه، حاضریم ادامه بدیم.
شما هر وقت که خودتون خواستید میتونید این بحث یا قسمتی از اون رو منتشر کنید ولی شرط انصاف و صداقت این هست که تا حد امکان سعی بشه مطالب کامل به مخاطب ارائه بشه. در ضمن ما فعلا نیازی به انتشار در جای دیگه نمیبینیم چون همینجا در سایت ما این گفتگو منتشر شده هست و به امید خدا باقی هم خواهد ماند.
در هر صورت اگر مشتاق به ادامه بحث در بستر مناسبتر بودید ما کاملا آمادهایم.
موفق و موئید باشید.
من به نظرم خالق و مخلوق یکی هستند و مجموع عالم میشه خدا بزار یه مثال بزنم هر انسانی تشکیل شده از میلیاردها سلول حال به نظرت اون انسان نامش سلول هست نه مجموع این سلولهان که میشن انسان و به نظر من مجموع عالم میشه خدا این تفکر منه نه درسته نه غلط
این خدا اسپینوزا بود یعنی همه خدایی این رو تو قرآن گفته که اون در همه جا وجود داره
بنظرم اگه خدا نباشه که هیچی ولی اگه خدا باشه به قطع یقین محمد پیامبر خداست چون چیزهایی وجود داره تو قرآن که حتی علم امروزی اونو تایید میکنه اما همین علم امروزی استیون هاوکینگ رو رد میکنه و میگه که قبل از بیگبنگ جهان دیگری بوده
چه چیزی در قرآن نوشته شده که پیش از قرآن ناشناخته بوده و علم اون رو تایید کرده؟ فقط یک مثال بزن
آقای عزیز شما وقتی خدا براتون اثبات شده نیست مسلما قرآن و فرستاده های اونم رد میشن.
بنابراین نقطه اشتراکی تو گفتگو باقی نمیمونه که بحث ادامه پیدا کنه. چون شما میخاید اصل موضوع رو انکار کنی و بقیه رو با الفاظ سردرگم کردی.
دوست عزیز من یک پرسش بسیار ساده از شما پرسیدم. پرسشی که هیچ ربطی به قبول داشتن یا قبول نداشتن خدا و قرآن ندارد. من پرسیدم: چه چیزی در قرآن نوشته شده که پیش از قرآن ناشناخته بوده و دانش امروزی اون رو تایید کرده؟
مگه ادعای شما همین نبود؟
خیلی ساده میتونی بع سوره الرحمن مراجعه کنی و ایه دو دریایی که اب هاشون از هم جدا هستند رو ببینی
خیلی ساده میتونی به سوره حج ایه ۳ یا ۴ مراجعه کنی و مراحل خلق انسان رو ببینی که علم در قرون معاصر بهش دست پیدا کرده
تازه بنده فقط این دو ایه رو میشناسم چه بسا ایاتی دیگر نیز موجود هست
آیا منظور شما آیه های ۱۹ و ۲۰ سوره ی الرحمن هست؟ اگر منظور شما مثالهایی از قبیل جریان دو آب رودخانه ی آمازون یا گلف استریم هست باید ۲ نکته رو به اطلاعتون برسونم:۱٫ این جریانها فقط مدتی از هم جدا هستند و بعد از مدتی با هم مخلوط میشن بنابراین هرگز یک حایل و برزخ دایم بینشون وجود نداره.۲٫ این جور جریانها از آبهایی که به دلیل چگالی و دما مدتی در کنار هم از هم جدا میمونند از هزاران سال قبل برای بشر شناخته شده بوده و حتی برای مردم بسیار قدیمی تر از قرآن هم مطلب جدیدی نبوده.اتفاقا این جدایی موقتی آب از قدیم توضیح علمی داشته. ولی حتی در زمانهای بسیار کهنتر از قرآن هم مردم با اینکه توضیح دقیقش رو نمیدونستند ولی از وجودش کاملا خبر داشتند. در سوره ی الرحمن هیچ توضیح علمی برای این پدیده ارائه نشده. فقط خود این پدیده دوباره مطرح شده. چیزی که از زمانهای بسیار کهن پیش از اسلام مورد توجه بوده. به نظر شما اگر من الان یه دین جدید بیارم و بعد یکی از شگفتیهای شناخته شده ی طبیعت رو که هنوز توضیح علمی براش پیدا نشده مطرح کنم و بگم که خدای من چنین قدرتی داره آیا این واقعا نشون دهنده ی اینه که من دانش خاصی دارم و این دانش از خدا رسیده؟؟؟ اقلا زمانی من میتونم ادعای دانش کنم که توضیحی برای چیزی که توضیحش هنوز پیدا نشده مطرح کنم نه اینکه همون پدیده رو باز مطرح کنم و به خدای خاصی مربوطش کنم. غیر از اینه؟ و اما مطلبی که درباره ی مراحل خلق انسان در آیه ی ۳ و ۴ سوره ی حج گفتید. البته آیه ی ۳ و ۴ درباره ی شکل گیری انسان نیست. احتمالا منظورتون آیه ی ۵ هست. حالا بیاید ببینیم در این آیه چی گفته شده:این آیه به طور خلاصه میگه که مراحل شکل گیری انسان اینه:۱٫ خاک۲٫ نطفه یا آب نطفه۳٫ علقه (خون یا توده ی بسته)۴٫ پاره ی گوشتی مرحله ی اول یعنی شکل گیری انسان از خاک هیچ جایگاه و اعتبار علمی نداره. یعنی از دید علم کاملا مردوده. فقط یک باور بسیار باستانی هست که از هزاران سال پیش در تمدنهای مختلف وجود داشته و فکر میکردند که انسان از خاک آفریده شده. البته میشه حدس زد چرا. شاید چون گیاهان از خاک رشد میکنند و انسانها گیاهان رو میخورند. ولی اینکه خاک رو به عنوان مرحله ی پیش از نطفه قرار بدیم از دید علمی مطلقا مردود و نادرسته. چون نطفه از خاک پدید نمیاد بلکه از بدن زنده پدید میاد. ولی بقیه ی مراحل شکل گیری (نطفه – خون بسته – پاره ی گوشت) از زمانهای بسیار باستان به وسیله ی پزشکان مشاهده شده و بنابراین نه تنها چیز خاصی در این آیه گفته نشده بلکه همون چیزهایی هم که گفته شده از هزاران سال پیش شناخته شده بوده. پیشنهاد میکنم متنهای بسیار کهن پزشکان و دانشمندان باستانی رو بخونید تا متوجه بشید که این مطالبی که قرآن گفته حتی در برابر متنهای بسیار کهنتر از قرآن قابل توجه نیست.
اول اینکه معجزه سد بین دو آب رو منکری واقعن غیرمنطقیه برای کسی که تمام عمرش از مکه اون طرفتر نرفته چه دلیلی داره که از جدا بودن آب رودخانه آمازون خبر داشته باشه؟ مگر اینکه خود خدا بهش گفته باشه
بعد هم قرآن کتاب دانشگاهی نیست که تمام رویدادهای علمی رو با دلایل حال حاضر بیان کنه و ذکر همین موضوعات خودش دال بر اعجاز قرآن
ثانیا اینکه میگی بین موجودات و خاک هیچ ارتباطی نیست کاملن با نظریه تکامل داروین در تضاده. همه جانداران دارای نیای مشترکی هستن که تکسلولی بوده و در آبهای کم عمق زندگی میکرده و اون هم از لیتوسفر و هیدروسفر بوجود اومده که همون آب و خاک هستن یعنی منشا همه موجودات به خاک برمیگرده، میتونیم اینجور هم در نظر بگیریم که بدن ما از اتم تشکیل شده و همه اتمهای سازنده ما در خاک موجوده.
ثالثا توضیح بده که چرا خداوند در قرآن به این اشاره کرده که جهان درحال گسترشه درحالی که از کشف این رویداد ۱۰۰سال هم نمیگذره یا اینکه زمین رو به ذلول (شتری آرام که در عین حرکت صاحبش رو نمی آزاره) تشبیه کرده درحالی که همه میدونن حرکت زمین سالها بعد کشف و بخاطرش دانشمندی مثل گالیله محاکمه شد
و بینهایت معجزات دیگه که هیچکسی در جامعه حتی ایران و روم ازشون خبر نداشت درحالی که یک نفر در عربستان اونا رو مطرح کرد اینا همه دال بر خدایی بودن این کتاب
اصن اگه به هیچ یک از این نکات هم اشاره نمیشد انتشار چنین کتابی از فردی در عربستان خودش یک معجزه هست
ممنون از پاسخ شما. بذارید توضیح بدم:
اشتباه شما همین جاست. جدا بودن آبها در موارد بسیار گوناگون اتفاق میافته و خیلی از مواردش از زمانهای بسیار کهنتر از محمد شناخته شده بوده. در همون عربستان هم اگر دو جریان آب از نظر دما و چگالی با هم تفاوت قابل ملاحظه داشته باشند برای مدتی از هم جدا میمونند. و این چیزی هست که أصلا در انحصار آمازون نیست. یعنی در جاهای دیگر دنیا هم مرتب دیده شده. حتی اگر کسی خودش ندیده باشه شنیدن شرح این رویداد طبیعی نیازی به این نداره که خدا چیزی بهش گفته باشه یا معجزهای شده باشه.ببخشید بذارید ببینم درست فهمیدم یا نه. گفتید همین که قرآن با دلایل علمی حرف نمیزنه خودش معجزه است؟ پس با این حساب هر کس مثلا خورشید گرفتگی رو ببینه یا در موردش بشنوه و بعد ازش حرف بزنه معجزه کرده؟من پیشنهاد میکنم متن من رو یک بار دیگه دقیق بخونید. اولا ما داشتیم دربارهی ادعای قرآن دربارهی اینکه شکلگیری آدم ۴ مرحله داره حرف میزدیم. آن هم مراحلی که ۳ تاش دقیقا پشتسر هم روی میدن. بعد قرآن اومده و مرحلهی قبل از نطفه رو خاک قرار داده! یعنی خدایی که “خون بسته” رو یک مرحله حساب کرده پدر و مادر رو مرحله حساب نکرده! یعنی با این حساب نطفه بدون اینکه پدر و مادری داشته باشه از خاک پدید میاد؟ بعد ادعا میکنید که مرحلهی پیش از نطفه خاکه؟؟؟ آیا واقعا نیازی به توضیح بیشتر هست که این ادعای قرآن چقدر خنده داره؟ و احتمالا شما خبر ندارید که حتی همین باور خرافی دربارهی اینکه آدم از خاک پدید اومده هم بسیار کهنتر از قرآن و انجیل و تورات است. سومریان باستان که هزاران سال پیش از قرآن و انجیل و تورات زندگی میکردند اعتقاد داشتند که انسان از خاک پدید اومده. مصریان هم باور مشابهی داشتند. و همین باورهای خرافی سرانجام سر از قرآن در آورد.دوما من حدس میزنم شما متنهای داروین رو دقیق نخوندید. داروین هیچوقت ادعا نکرده که ریشهی همه چیز خاکه. همونطور که گفتید داروین میگه که جد مشترک همهی موجودات احتمالا یک موجود اولیهی بسیار ساده است. چیزی که در زمان محمد بهش میگفتن خاک همون چیزی است که الان بهش میگیم خاک یعنی ترکیبی از مواد معدنی طبیعی و مواد آلی تجزیه شده و باکتریها. و فراموش نکنید که مواد آلی باز ماندهی موجودات زنده هستند. پس خودتون میبینید که قدمت زندگی بسیار بیشتر از قدمت خاک است چون خاک، خودش به وسیلهی موجودات زنده (گیاهان و باکتریها) ساخته شده. لیتوسفر هیچ ربطی به خاک نداره. لیتوسفر عبارت است از لایهی سنگی و سخت و غیر زندهی زمین. و جالبه بدونید که از دید داروین همین لیتوسفر هم ربط مشخصی به فرآیند پدید آمدن زندگی نداره. حدسی که داروین میزنه اینه که نخستین شکل زندگی از آب و مواد شیمیایی ساخته شده. نقش لیتوسفر زمانی شروع میشه که مدتها از پدید آمدن زندگی گذشته بوده و با گسترش زندگی به تدریج زندگی با لیتوسفر وارد تعامل شده و اون رو تغییر داده و خاک رو پدید آورده.شما گفتید که قرآن از کجا میدونسته که زمین حرکت میکنه. ظاهرا شما خبر ندارید که حرکت زمین از هزاران سال پیش از گالیله شناخته شده بوده. پیشنهاد میکنم در متنهای باستانی یونان و هند مطالعه کنید تا متوجه بشید که حداقل از قرن ۵ پیش از میلاد این اعتقاد وجود داشت که زمین ثابت نیست. تازه این با این فرضه که شما بتونید ادعا کنید که منظور قرآن از تشبیه زمین به ذلول حرکت زمین بوده. که حتی اگه اینطور باشه حداقل از هزار سال پیش از قرآن شناخته شده بوده و متنهاش در تمام جوامع اون زمان از جمله عربستان در دسترس بوده.و اما در مورد مطلبی که درباره ی گسترش کیهان گفتید. حدس میزنم منظورتون آیه ی ۴۷ سوره ی ذاریات باشه. محض اطلاعتون همهی مفسران قدیمی قرآن این آیه رو به شکل دیگری ترجمه و تفسیر کردند نه به عنوان سند گسترش جهان. همگی معنی این آیه رو اشاره به قدرت و وسعت اختیار خدا ترجمه کردند. تنها بعد از کشف شدن گسترش کیهان به وسیلهی دانشمندان بود که طبق معمول مسلمانان شروع کردند به ادعای اینکه قرآن منظورش گسترش کیهان بوده. و این تنها مورد نیست. اساسا هر وقت دانشمندان چیزی کشف میکنند فورا مسلمانان اون کشف رو در قرآن پیدا میکنند! خب این هیچ کاری نداره. جالبه بدونید که مسیحیان هم همین عادت رو درباره ی انجیل دارند و حتی بعضی هندوها هم همین عادت رو دربارهی متنهای مقدس هندو دارند. ولی چیزی که خندهداره اینه که نه مسلمانان و نه مسیحیان و نه هندوها هیچیک تا پیش از اینکه دانشمندان واقعیتهای جهان رو کشف کنند نتونستند هیچ یک از این واقعیتها رو از کتاب مقدسشون کشف کنند.دوست عزیز این واقعا هیچ کاری نداره که من هم امروز کتاب هاملت اثر شکسپیر رو باز کنم و قوانین علمی رو به جملههای بی ربطش نسبت بدم و ادعا کنم که شکسپیر پیامبر بوده و همهی این چیزا رو میدونسته. این حرفها هیچ ارزشی نداره. شما فقط زمانی میتونید ادعا کنید که دانشی در قرآن هست که با خوندن قرآن قوانین جهان رو پیش از دانشمندان کشف کنید. من یک پرسش خیلی ساده از شما دارم. آیا بعد از ۱۴۰۰ سال که قرآن هر روز توسط میلیونها مسلمان خوانده میشده نباید اقلا یک واقعیت علمی قبل از دانشمدان به وسیلهی مسلمانان کشف میشد؟جالبه که میگید نوشتن این کتاب از فردی در عربستان یک معجزه است. ظاهرا خبر ندارید چه کتابهای ارزشمندی رو کسان دیگری صدها و هزاران سال پیش از محمد نوشتهاند.به هر حال ممنونم
خداوند در قرآن فرمودند قسم به ستاره ی کوبنده.فضانوردان همین چند سال پیش این ستاره را کشف کردند و همگی به قرآن اعتقاد پیدا کردند
با دیدن این ادعاها آدم خوب متوجه میشه که چرا کشورهای اسلامی هیچوقت پیشرفت نمیکنند.
رفیق،
آیا وقتش نرسیده که از ادعاهای بدون پشتوانه دست بردارید؟ آیا نمیخواید کمی مستندتر گفتگو کنید؟ کدام فضانورد چنین ادعایی کرده که با این آیه به قرآن اعتقاد پیدا کرده؟ این حرفها رو از روی چه منبعی میزنید؟
احتمالا منظور شما عبارت “النَّجْمُ الثّاقِبُ” در قرآن است. درسته؟
آیا اصلا خبر ندارید که مترجمان و مفسران قرآن از قدیم این عبارت رو چطور ترجمه و تفسیر کردند؟
دوست عزیز من یک پرسش ساده از شما پرسیدم. ولی ظاهرا هیچیک از شما میل ندارید به این پرسش ساده پاسخی بدید. من پرسیدم: کدام واقعیت علمی رو مسلمانان پیش از دانشمندان از روی قرآن فهمیدند؟ اینکه بعد از کشف واقعیتهای علمی بیایم و اونها رو به متنهای قرآن و انجیل و تورات ربط بدیم کاری هست که هر کسی بدون کوچکترین دانشی بلده انجام بده.
بگذریم. من حرف شما رو به ChatGPT دادم. بهش گفتم که یک دوستی درباره ی عبارت “ستاره ی کوبنده” در قرآن گفت که این معجزه ی قرآن هست و فضانوردان به قرآن باور پیدا کردند.
این پاسخ ChatGPT بود:
این ادعایی که شنیدی، از همون جنس «داستانهای معجزهسازی علمی» هست که توی سالهای اخیر خیلی دستبهدست میچرخه، ولی وقتی آروم و دقیق نگاهش میکنی، میبینی نه از نظر علمی درسته، نه تاریخی، نه حتی از خودِ متن قرآن چنین چیزی درمیاد.
بذار تکهتکه بازش کنم:
اصلاً آیه چی میگه؟
سورهٔ طارق، آیات ۱–۳:
معمولاً اینطوری ترجمه میکنند:
«سوگند به آسمان و کوبندهٔ شبرو»«و تو چه میدانی که آن کوبنده چیست؟»«ستارهای است درخشان/شکافنده.»
کلمات مهم:
طارق: در عربی یعنی «کسی/چیزی که شب سر میزند/در میکوبد». (در فرهنگ عرب قدیم: مهمانی که شب در میزد.)نجم ثاقب: «ستارهای که میشکافد/نفوذ میکند/درخشش تیز دارد».اینها تو فضای زبانی و شعری اون زمان، تصاویر بسیار قوی و شاعرانه برای ستارهٔ درخشان شب هستن، نه لزوماً اشاره به «پدیدهای خاص که در فیزیک مدرن کشف شده» مثل پالسار، سیاهچاله، سوپرنوا و غیره.
آیا این حتماً یعنی پالسار/شهاب/سیاهچاله و…؟
نه. اینجا چند نکتهی مهمه:
زبانِ توصیفی و استعاری: قرآن، مثل خیلی متنهای دینی دیگه، زبان شاعرانه و استعاری زیاد داره. «ستارهٔ شکافنده»، «ستارهٔ کوبنده» میتونه صرفاً یعنی:ستارهای با نور خیلی تیز که تاریکی رو میشکافه،یا شهابی که مثل ضربهای تو آسمون ظاهر میشه.هیچ جا مشخص نکرده منظور دقیقاً چه پدیدهایه. اینکه امروز بعضیها میگن: «این قطعاً پالساره / نوتراستاره / سیاهچالهست» کاملاً تفسیر بعدی هست؛ متن خودش چنین مشخصههایی نمیده که بشه با علم امروز مطابقت داد.هر تصویری رو میتونی با کمی زور و تفسیر علمی جلوه بدی. اگر بخوای، میتونی هزار متن قدیمی رو برداری و بگی:اینجا «شکافتن آسمان» = بیگبنگاینجا «دود» = سحابی ولی اینها بیشتر استعارهسازی پسینی هست، نه کشف علمی واقعی.بنابراین، از نظر علمی–تفسیری، این آیه چیزی فراتر از یک تصویر شاعرانه دربارهٔ ستارههای شب نمیگه؛ اینکه بگیم «معجزهی علمی قرآن و اشارهی دقیق به پالسار/سیاهچاله» ادعای بدون پشتوانهست.
داستان «فضانوردانی که به خاطر این آیه مسلمان شدند» چیه؟
هیچ فضانورد معروف ناسا با این روایت ثبتشده مسلمان نشده.
اگر واقعاً یک فضانورد مشهور ناسا به خاطر این آیه اسلام میآورد،
قطعاً اسمش در حداقل چند منبع خبری معتبر ذکر میشد.
ولی چیزی که میبینی، فقط «نقل قولهای بدون سند» هست.
حتی اگر یک فرد واقعاً به این دلیل ایمان آورده باشه، این خودش «معجزه علمی» ثابت نمیکنه.
ایمانِ یک نفر، دلیل منطقی و علمی برای درست بودن ادعایش نیست؛
نهایتاً نشان میده او تحتتأثیر این برداشت قرار گرفته.
البته فضانوردانی داریم که خودشون از قبل مسلمان بودند. ولی اونها خودشون از کشورهایی با فرهنگ اسلامی آمدند و از قبل مسلمان بودند.
آیا هنوز هم بحثی باقی مونده؟ منتظر معجزه ی بعدی قرآن هستم.
هاوکینگ مغالطه کرده خدا چیزی بوده که همیشه بوده نیاز نداره خلق شده باشه