غم و اندوه همواره گناهی بزرگ بوده و هست. باور غلطی که ناشی از عدم شناخت نسبت به قوانین خداوند و جهان هستیست اینگونه القا میکند که خوشحالی یعنی با شیطان همراه شدن و اگر میخواهید به خدا برسید باید در رنج و غم باشید. در حالیکه کاملا خلاف این موضوع درست است و شما به هر اندازه ترس و غم و اندوه کمتری داشته باشید به خدا نزدیکتر هستید و آن وقت است که شما مومن خواهید بود که نه از چیزی میترسید و نه غمگین میشوید. (همانطور که در قرآن بارها اینگونه مومنین معرفی شدهاند)
حال برای اینکه به این موضوع بپردازیم که چرا غم و اندوه گناه است میبایست اول خود گناه را بشناسیم و مشخص کنیم دقیقا در بطن گناه چیست. زیراکه بسیاری از اوقات ما فقط و فقط به این علت که از قدیم نسل به نسل بسیاری عملی را گناه دانستهاند آن را گناه میدانیم و هرگز از خود دلیل مطمئنی برای آن نداریم. استفاده نکردن از رسول باطنی یا همان تفکر ما که پیامرسان اصلی خداوند در وجود ماست خود گناهی بزرگ است که در حقیقت استفاده نکردن صحیح از رسول باطنی و فقط بر طبق عادتها پیش رفتن عدهای باعث شده آنها کاملا گمراه شوند و غم و اندوه را به عنوان مشخصه مسیر سعادت در نظر بگیرند.
در بطن گناه چیست و چگونه میتوان گناه واقعی یا حلال و حرام را شناخت
همانطور که در بالا اشاره شد وظیفه اصلی ما استفاده از تفکر یا همان رسول باطنی است. زیرا حقایق دست اول از آنجا به ما منتقل میشوند. حال اگر کسی از این گنج درونی استفاده نکند عدهای سلطهگر عقاید پلید خود را به جای کلام خدا و حقایق به آنها القا میکنند تا آنها را برده خود کنند. استدلال آنها در بیشتر اوقات برای حلال و حرام اعلام کردن چیزی این است که خداوند بسیار عظیم و بزرگ است و شما (مردم عادی) توانایی درک آن را ندارید و به ما (همان عدهای که هدفشان برده کردن بقیه مردم است) نیاز دارید تا حقایق را به شما بگوییم. بنابراین اولین قدم آنها کور کردن قدرت تفکر و یا همان رسول باطنی است. (البته باید اضافه کنیم که همه این افراد سلطهگر و فریبکار نیستند و هستند کسانی که خالصانه حقیقتی را که دریافتهاند به دیگران منتقل میکنند.)
حال اگر بخواهیم واقعا بدانیم چه چیزی گناه است باید اینطور توضیح دهیم که هر آنچه روح صدمه زدن به خود و یا دیگری را داشته باشد گناه است. و علت هم این است که همه ما در هر جای دنیا به هم متصل و عضو یک کل واحد هستیم. و هر عملی که به خود و دیگری صدمه بزند گناه است چون به آن کل واحد در نهایت صدمه زده خواهد شد. به عنوان مثال اعضای یک خانواده را در نظر بگیرید. اگر پدر خانواده به خودش آسیبی بزند همه خانواده به نوعی آن را تحمل خواهند کرد. و اگر او مثلا به یکی از فرزندان هم آسیبی برساند مجددا همه رنج آن را خواهند کشید، چون آنها به هم متصل هستند.
حال با شناخت مفهوم گناه، چرا داشتن غم و اندوه گناه است؟
در مباحث قانون جذب اشاره کردیم که احساس غالب ما شرایط مشابه آن را در زندگی ما و اطرافمان جذب و خلق میکند. حال کسی که در غم و اندوه است در حال خلق و جذب اتفاقات بد است. و بدیهیست که آن شرایط و اتفاقات بد به خود او و اطرافیانش صدمه میزند و در واقع یک فرد غمگین بار سنگینی بر دوش خود و اطرافیانش است. زیرا فرد غمگین به هیچ عنوان توانایی درست فکر کردن را ندارد و تمام تصمیمات او در جهت اشتباه و خلق شرایط بدتر است.
ولی به سوال اصلی برسیم که چرا ما غمگین میشویم و راه رهایی از غم و اندوه چیست؟
در واقع ریشه اصلی غم و اندوه برای همه در همه جا جدا شدن از بزرگی و بینهایت و محدود دیدن و دانستن خود و دنیاست. به عنوان مثال وقتی شما عمر خود، پول و ثروت، زیباییها، داراییها و لذتها را محدود میبینید غم و اندوه در شما شعله ور میشود. وقتی فکر میکنید چیزی را از دست دادهاید و دیگر آن را ندارید و یا نخواهید داشت. هنگامی که عمر و بودن خود را محدود میبینید، هنگامی که راه حل مسائل خود را محدود و به اندزاه نمیبینید و… در حالیکه حقیقت این است که هیچ محدودیتی و جود نداشته و ندارد و هرآنچه بوده و هست از بیانتهایی فناناپذیر ریشه گرفته.
محدود و بسته بودن دنیا و یا از بین رفتن چیزی، دروغهایی بزرگ هستند
اگر شما با کمی دقت به هر چیزی نگاه کنید متوجه میشوید ابتدا و انتهایی برای آن وجود نداشته و ندارد. مثلا شما ثروت را نمیتوانید در جایی بیابید که قبل از آن نبوده باشد و یا همینطور در جایی که تمام شود و بعد از آن دیگر وجود نداشته باشد. درواقع قانون بقای انرژی که همه چیز را در دنیا شامل میشود و ما هم در بخش قانون جذب به برخی از قوانین آن اشاره کردیم میگوید “انرژی از اول بوده و هست، هرگز از بین نمیرود بلکه فقط تغییر فرم و حالت میدهد” (در واقع این بخشی از تعریف جاودانگی خداوند هم هست) به بیان ساده، این اصل مهم به ما میگوید شما هیچگاه آرزوها، لذتها، خودتان و عزیزانتان را از دست نمیدهید و آنها برای همیشه بودهاند و از این به بعد هم خواهند بود و فقط در جریان جنب و جوش و حرکت دنیا و عالم از فرمی خارج و در فرمی دیگر وارد میشوند. ولی پایه و اساس غم و اندوه ما این است که به غلط باور میکنیم چیزی را که دوست داشتیم از دست دادهایم.
حس خوب و شادی چطور شما را به نتیجه دلخواه میرساند؟
فرض بگیریم شما همسر مورد علاقه خود را از دست دادهاید. آن باور غلطی که دربارهاش صحبت کردیم به شما اینطور میگوید که تو او را برای همیشه از دست دادهای. درحالیکه آگاهی و بیداری به شما میگوید او هرگز از بین نرفته و وجودش در فرمی متفاوت ادامه دارد و طبق قانون دوباره به من میتواند بازگردد. یعنی درست است که شما در ظاهر زندگی خود جای خالی او را میبینید ولی در باطن بیانتهای زندگی حضور همیشگی او را درک میکنید. حالا به یاد بیاورید که در آموزشهای قبلی خود گفته بودیم که در هر حال مشابه مشابه خود را جذب میکند و آن همسر هم به شما حس خیلی خوبی میداده است. آیا حالا که او در ظاهر زندگی شما نیست و شما هم در غم و اندوه هستید به او خواهید رسید؟ جواب این است که چون احساس شما با حس آن چیزی که میخواهید با هم مخالف هستند از هم دور میمانید و به هم نمیرسید. در حالیکه او وجود دارد و به علت فاصله مدارها (احساس فعلی شما با آنچه میخواهید) در معرض دید شما قرار نخواهد گرفت.
حال حس خوب و شادی شما که از علم و شناخت شما ایجاد شده است باعث میشود اولا هیچ چیز خوبی از شما جدا نشود و دوم اینکه هر آنچه که شما دوست داشتید و از شما جدا شده سریعا به شما بازگردد. (یا در همان فرم اولیه و یا در فرمی دیگر) دقت داشته باشید که دلیل افتادن اتفاقهای مناسب و خوب زمانی که شما با کنترل صحیح خود و استفاده از آگاهیها بطور عمدی خود را در حس خوب نگه میدارید به نحوه اداره جهان و قوانین آن بر میگردد که در بخشهای مختلف آنها را تشریح کردهایم.
از هر چیز جفت آفریده شده است. حتی غم و اندوه و شادی و لذت
فراموش نکنیم همه چیز جفت آفریده شده است. یعنی غم و اندوه با ظاهری یکسان دارای دو باطن متفاوت میتواند باشد. مثلا کسی ممکن است گریه کند و در خودش فرو رود در حالیکه در حال سبک شدن و پیبردن به اشتباهاتش است. که این حالت اتفاقا خیلی هم خوب است و به هیچ عنوان شخص گناهی مرتکب نمیشود و از طرف دیگر شادی و خوشحالی که باطنش کاملا مخرب است، مثلا با استفاده از قرصهای روانگردان. در ضمن از هر چیزی هم اصل وجود دارد و هم تقلبی و باید مراقب باشیم که آنها را با هم اشتباه نگیریم. در این بخش منظور ما از غم و اندوه آن حسی و حالتی بود که شما را ضعیف و درمانده میکرد و باعث میشد شما به خود و دیگرا آسیب بزنید.
لطفا ویدئوی آموزشی گناه بودن غم و اندوه را تماشا کنید.
سلام بر شما
فایل صوتی دانلود نمیشود.
با سپاس
با سلام و تشکر از شما همراه عزیز
مشکلی که اعلام کرده بودید برطرف شد.
برقرار باشید.
درود بر شما
راهکار چیست؟
تکنیکی، ابزاری، تمرینی چیزی هست که بشه از غم و اندوه دور شد و به شادی و آرامش درون رسید؟
سلام به شما همراه عزیز
با بالا رفتن آگاهی و کنترل توجه ( هدایت توجه بصورت امدی بر مسائل مثبت ) خود به خود غم و اندوه کاهش پیدا میکنه
Keep on working, great job!
thanks
سلام ممنون از لطف شما و سپاسگزارم بابت این همه اطلاعات درست و خوبی ک در اختیار ما قرار میدید. من چندتا سوال داشتم که از قبل برای شما نوشتم و فرستادم، ولی نمیدونم چرا سوال منو جواب نمیدین؟همیشه توی تصورات ذهنی خودم اینجوری باور داشتم که جواب سوال های منو سریع و خوب دادید. ولی انگار نتونستم قانون جذب رو خوب استفاده کنم.خواهش میکنم سوالهای منو جواب بدید.چون هیچ کسی نمیتونه مثل شما درست و دقیق جواب بده. ممنون میشم از لطفتون
سلام استاد من برادری دارم که خیلی گرفتار مشکلات زندگیشه هر وقت میبینمش اشفتگی رو تو درونش احساس میکنم خیلی دوست دارم که یکی از فایلهای شما رو براش بفرستم تا اونم قوانین جهان رو بفهمه و ازشون استفاده کنه ولی نمیدونم که کارم درسته یا نه اخه یه جایی خوندم که نوشته بود اونایی که تو این فرکانس باشن خودشون میان تو این مسیر و خدا هدایتشون میکنه بعضی اوقات فکر میکنم شاید اگه بشنوه هم اینارو باور نکنه و از طرفی نمیتونم ناراحتیش رو از شرایط زندگیش ببینم نمیدونم چیکار کنم و اینم میدونم که اون با این حال و افکارش فقط شرایط بدتری رو جذب میکنه و این منو خیلی نگران میکنه شما بگید چیکار کنم ممنون
سلام و خدا قوت
واقعا مطالبتوون عالین دستمریزاد بهتووون میگم
یه توضیح می خواستم درمورد زیارت عاشورا که توش از لعن هست از غم و اندوهی که به اهل بیتموون وارد شده
سند زیارت عاشورا رو هم گشتم و سند معتبری است
ممنون میشم اگه توضیحی در این مورد بهم بدید
آیا خواندنش ارتعاش غم اندوه رو می فرسته؟!
سلام
تشکر از شما بابت لطف و توجهتون
توضیح در این مورد خیلی می تونه گسترده باشه برای اینکه ریشه ها بهتر شناخته بشه
ولی در کل اگر در شما احساس منفی و بدی ایجاد می کنه این دعا و یا هر چیز دیگه ای مثل اون رو نخونید و توجهی نداشته باشید
سلام وقت بخیر
میشه لطفاراهنمایی کنید
من دچاریک خودآزاری ذهنی شدیدشدم
سال گذشته تابستان من مبلغی پول نقدحاصل سالهاتلاشمورویکجاکردم ومدت ۳ماه دنبال خونه گشتم امامورددلخواه پیدانکردم حالاهرچندوقت یادم میادوبشدت ناراحتم که چراسرمایم باطل شدوحالابااین تورم این پول ارزش نداره درحالیکه میشدخونه خوبی بخرم
خیییلی ناراحتم ونمیتونم خودموراصی کنم اطرافیان میگن روزیت نبوده امامیگم خدامیگه ازتوحرکت ازمن برکت چراپس موفق نشدم بااینهمه تلاشم چرا??؟؟
حالاکه درموردگناه هم مطلب خوندم عذاب وجدانم گرفتم
سلام ممنونیم از شما دوست عزیز
داخل کانال تلگرام خود و خدا پاسخ شما قرار داده خواهد شد
خیلی ممنون به خاطر این که اینقد جهان و خدا رو زیبا درک کردین و دارین به مردم کمک میکنید تا به حس خوب ینی همون خدا برسن من ۲۰ سالمه و ۵ شش سال هست که دارم این فایلای موفقیت مثل استاد عباس منش و امیر شریفی و عرشیانفر و.. رو گوش میدم و خیلی وقته فهمیدم که فقط حس خوب رو میخوام فقط رابطه با خدا رو میخوام من ۲ سال پیش رابطم با خدا خیلی خیلی عالی بود جوری که هرشب آخرشب میرفتم تو کوچه باهاش حرف میزدم اشک میریختم خیلی بهم نشونه میداد از همه چی حتا ازطریق آهنگایی که گوش میدادم باهام حرف میزد و… تا این که وارد یه رابطه شدم با یه دختر که توی این دوسال بهم خیانت کرد افسرده شدم تا دم خودکشی رفتم ولی کم کم حسم خوب شد دوباره برگشت دوباره یه کارایی کرد جدا شدیم توی این ۲ سال چندین بار جدا شدیم و من حسم بد شد و نمیدونم چه امتحانی هست ینی خدا داره منو مدام با این امتحان میکنه که خودم بتونم حس خودمو خوب کنم الا فهمیدم من واغعن اون دخترو نمیخوام اصلن ولی چرا هردفعه من حسم خوب میشد دوباره این دختر برمیگشت ینی مدام برمیگشت تا من خودمو بشناسم تا بتونم خودم تصمیم جدی بگیرم که این دخترو نمیخوام میفمم اصلن الان که در بد ترین شرایطم هم اون دختر کارایی باهام کرده بدتر از خیانت و هم راهمو گم کردم و سردرگمم که آیندم قراره چی بشه نه انگیزه و نه هدفی انگار باری اولین باره که همه چیز خراب شده رو سرم هر دفعه که حالم بد میشد میگفتم این آخرین باره دوباره یه اتفاقی میوفتاد که بدتر از قبل و این دفعه دیگه آخرشه خیلی شرایطم بد شده قبلن که تلاش نمیکردم اصن حسم خوب بشه تا خودش به مرور زمان خوب میشد میگفتم خدایا خودت باید خوبش کنی ولی الا ینی این آخرین بار هایی که حالم بد میشه تلاش میکنم خودم حسمو خوب کنم تمرکزمو ببرم جای دیگه ولی سخته مثلن اینقد تلاش میکنم حسم خوب بشه خوب میشه توی شاید یه ساعت دوباره بد میشه وبرمیگرده حسم دوباره چندین و چندین ساعت تلاش میکنم تا خوب بشه دوباره همینجور برمیگرده یبار مثلن تا ۳ روز حالم خوب بود دوباره برگشت اصلن موندم واغعن خیلی سردر گمم به خودم میگم شاید چون من از خدا شادی واقعی و اون حس خوب رو خواسم و دیگه برام مهم نیس از چه راهی داره اینجوری بهم تضاد میده یا … نمیدونم خیلی سر درگمم
خواهشن بهم کمک کنید خواهشن
مرسی
سلام
ممنون از لطف شما دوست عزیز
سعی کنید توجه خودتون رو مدام به آرامش و شادی تا هر قدری که براتون مقدوره هدایت کنید و در اون شرایط بمونید و اجازه ندید به راحتی بهم بریزید
این مراحل رشد و تکامل شماست و براتون پر از خیر برکت خواهد بود. نگران نباشید