شناخت حق و حقیقت تعیین کننده عمق معنای زندگی ما هستند. به هراندازه ما حق را یافته و به آن نزدیک شده باشیم به همان اندازه توانستهایم گوهر گرانبهای زندگی خود را کشف کنیم. در جستجوی حق و حقیقت بودن باعث میشود انسان معنای بودن و حرکت خود را بیابد و ارزش بودن و زندگیاش برایش روشن و ملموس شود. در واقع حق آنچیزیست که با نزدیک شدن به آن انسان ارزش خود را میابد و بعد از یافتنش هرگز نمیتواند در بیخبری و سطحی پایین زندگی کند. برخلاف مطالب خستهکنندهای که در این حوزه تا به حال بیان شده و ما شنیدهایم، در این بخش ما قصد داریم از زاویهای متفاوت به شناخت حق و حقیقت نزدیک شویم و مواردی را در آن مورد توجه قرار دهیم که تا به حال کمتر کسی متوجه آنها شده است.
برای شناخت حق و ویژگیهای آن مثالی مناسب لازم داریم
برای پاسخ به سوال حق چیست بیاییم ابتدا جهان هستی را همانند یک ساختمان چند طبقه در نظر بگیریم. در این ساختمان بخشهای مختلفی وجود دارد اما اصل و اساس ساختمان اسکلت و ستونهای آن است. هرآنچه در این ساختمان موجودیت پیدا کرده در واقع به علت حضور اسکلت خانه است. پس اسکلت و ستونهای ساختمان به کل ساختمان هستی داده است. در ادامه میبینیم اسکلت خانه اولین بخشی از آن است که ساخته شده و آخرین بخشی هم هست که باقی میماند. ستونها قویترین بخش خانه هستند و همه چیز در خانه به آنها تکیه کردهاند و در نهایت اینکه هر قسمت خانه به جز اسکلت و ستونها حذف شوند همچنان خانه و ساختمان ما باقی خواهد ماند اما اگر یکی از ستونها حذف شود کل ساختمان فرو خواهد ریخت.
شناخت ویژگیهای مهم حق و حقیقت با استفاده از مثال بالا
- حق و حقیقت همانند ستونهای یک ساختمان، آن بخشی از جهان هستیست که از ازل بوده و تا ابد هم خواهد بود. یعنی اول و آخر همواره حق بوده و هست. بنابراین جاودانگی فقط در حق امکانپذیر است و هرآنچه خلاف حق و حقیقت باشد ضعیف و در نهایت نابود خواهد شد.
- در شناخت حق و حقیقت لازم است بدانیم هرآنچه در این جهان تغییر و یا حذفش منجر به نابودی کل جهان نشود قطعا حق نیست و از آن فاصله دارد زیراکه حق و حقیقت را اگر ذرهای از جهان جدا کنیم سرتاسر هستی نابود خواهد شد.
- حق و حقیقت هستی بخش است و هرآنچه که هست از حق هستی گرفته و در تمام مراحل هم به آن تکیه دارد، همانند تمامی اجزای یک ساختمان که به اسکلت آن تکیه کردهاند و هستی آنها مشروط بر برپا بودن ستونهاست.
- در نزدیکی به حق و شناخت آن باید بدانیم قدرت فقط و فقط حق است زیرا قدرتیست که تمام هستی به آن تکیه دارد و هر قدرت دیگری یا شاخهای از همان حق و حقیقت ازلی و ابدیست یا وابسته به آن است.
دفاع از حق یا قدرت گرفتن از حق؟
در باوری غلط به اینصورت که میبایست از حق دفاع کرد ما حق را موجودیتی ضعیف و نیازمند حمایت در ذهن خود پنداشتهایم درحالیکه نزدیکی به حق باعث بیشتر قدرت گرفتن و در نهایت رسیدن به جاودانگی میشود. در واقع باور یک دروغ باعث شده ما به اشتباه فکر کنیم که حق نیازمند حمایت ماست درحالیکه کاملا عکس این موضوع صحت دارد.
در واقع با شناخت حق و نزدیک شدن به آن ما در موقعیت دریافت قدرت قرار میگیریم زیرا در ادامه خواهیم دید که یکی از ستونهای حق و حقیقت تناسب و تعادل است و این یعنی اگر چیزی با جای خود تناسب نداشته باشد سیستم بر حق جهان آن را از آنجا جدا خواهد کرد فارغ از اینکه فرد یا افرادی بخواهند و یا نخواهند و اگر ما در همین سمت درست جا گرفته باشیم جریان این سیستم مثل یک موج موافق برای ما عمل خواهد کرد و باعث قدرت گرفتن و رشد ما خواهد شد درحالیکه در صورت جایگیری مخالف حق موج به وجود آمده باعث نابودی ما در آن مقطع خواهد شد.
حق چیست که با نبود آن جهان هم نابود خواهد شد؟
اگر در راه شناخت حق جدی باشیم خواهیم دید که حق دقیقا همانیست که با نبودش هیچ چیز بقایی نخواهد داشت و سوال این است در جهان ما این حق و حقیقت را در چه مواردی میتوان یافت که نبودشان منجر به نابودی هر آنچه که هست شود؟
- زندگی، جنب و جوش و حرکت: تمام جهان ما از حرکت و تغییر و تحول تشکیل شده. همه چیز از کوچکترین ذرات تا بزرگترین اجرام آسمانی در حال حرکت هستند و همه به خوبی میدانیم اگر کوچکترین خلل یا توقفی در این جریان و حرکت صورت بپذیرد جهان ما قطعا نابود خواهد شد. بنابراین یکی از ستونهای حق و حقیقت در زندگی جنب و جوش و حرکت است. درباره نوع و جهت این حرکت در بخشهای دیگر مطالب مهمی را خواهیم داشت.
- عشق: آنچه جریان و زندگی را به وجود میآورد وجود عاشقیست که به دنبال معشوق خود میرود و فقط آن را دنبال میکند. در جهان ما هم دقیقا موضوع به همین صورت است یعنی هر ذره دقیقا در مدار خود حرکت میکند و به هیچ عنوان حرکتش براساس شانس و احتمال نیست که اگر اینگونه بود و هرچیز براساس بینظمی و بدون وجود عشق درونی به دنبال دیگری حرکت میکرد قطعا جهانمان به سرعت نابود میشد. مثلا فرض بگیریم آب دریاها بعد از تبخیر شدن به جای رفتن به آسمان (بدون عشق رسیدن به ابرهای بزرگتر) به اعماق زمین میرفتند…آیا با این وضعیت زمین و چرخه حیات در آن به سرعت نابود نمیشد؟ پس عشق حق است و از یک نگاه تمام هستی به واسطه عاشقهایی که معشوق خود را دنبال میکنند به حرکت در آمده.
- عدل و عدالت در قانون زیبای جذب: در قانون زیبای جذب که تمام جهان بر اساس آن پیش رفته و همچنان هم میرود جریان به اینصورت است که هر ذرهای دقیقا مشابه و همجنس خود را جذب میکند و متفاوتش از او فراریست و بینشان نیروی دافعه وجود دارد. در حقیقت عدالت هم در همین قانون ریشه دارد زیرا همواره هرآنچه بر ما گذشته و میگذرد متناسب با درون خودمان است. حال اگر این تعادل و قانون حذف شود چه رخ خواهد داد؟ مثلا افرادی که گنجایش بالایی دارند دریافت کم و آنهایی که گنجایش کمی دارند دریافتی زیاد داشته باشند. آیا خیلی زود جهان نابود نخواهد شد؟ (در مبحث عدالت این موارد بیشتر تشریح شدهاند)
- رشد و پیشرفت: تمام هستی در حال رشد کردن و منبسط شدن است و این یعنی در مجموع رشد کردن در جهت حق و حقیقت است زیراکه اگر چیزی رشد نکند نابودی در انتظارش است و اینجاست که متوجه میشویم حذف رشد کردن باعث نابودی میشود پس حتما حقی در آن وجود دارد و در نتیجه متوجه میشویم تنبلی و سستی در پیشرفت کردن یعنی دور شدن از حق.
- قدرت: آیا بدون نیرو، قدرت و یا انرژی جهان میتواند بقا داشته باشد؟ پرواضح است که بدون قدرت هرگز جهانی باقی نخواهد ماند. بنابراین هرآنچه به ما قدرت و نیرو میدهد در راستای حق و حقیقت است و هرآنچه باعث ترس، نگرانی و ضعف ما میشود در راستای دور شدن از حق و حقیقت بوده و هست و اینجاست معیار با ارزشی که میتوان با آن باطلها را تشخیص داد زیرا همواره باطل با ضعیف کردن و گرفتن قدرت از ما ارتباط دارد درحالیکه حقیقت آرامش بخش و قدرتدهنده است.
برای بیشتر نزدیک شدن به شناخت حق و حقیقت لطفا فایل تصویری زیر را تماشا و یا صوت آن را گوش دهید.