هر فردی که در حوزه قانون جذب یا موفقیت کار میکند با عدم ثبات در مسیر موفقیت روبهرو شده که باور و ذوق و شوق او برای حرکت همیشگی و پایدار نبوده و خیلی زود او باور و انرژی خود را برای پیشرفت از دست داده و با دلسردی بعد از چند بار تلاش کنارهگیری کرده است. پاسخی که غالبا به این حالت داده میشود نداشتن تعهد و کمبود کنترل بر روی خود است. اما آیا واقعا هرکس با این حالت روبهرو شده و کنارهگیری کرده متعهد نبوده است؟ یا اینکه علت میتواند در جای دیگری باشد که ما به آن توجهی نداشتهایم؟
میزان باورپذیری عاملی مهم در عدم ثبات در مسیر موفقیت
عامل مهمی که از چشم بسیاری پنهان مانده میزان باورپذیری هر فرد است. آیا اگر شما توانستید موضوعی را باور کنید و روی آن متمرکز بمانید تا به آن برسید دیگران هم حتما مثل شما میتوانند این کار را انجام دهند؟ پاسخ با قطعیت خیر است زیراکه همواره عدهای مثل شما خواهند بود، عدهای بسیار کندتر از شما و حتی دستهای از آنان هرگز نمیتوانند به باوری مثل شما برسند و عدهای هم بسیار سریعتر و راحتتر از شما آن مسئله را باور میکنند و به واقعیتش میرسند. زیرا طبق قانون نسبی بودن همهچیز در این جهان نسبی است و این یعنی آن چیزی که برای شما راحت است قطعا برای عدهای سخت خواهد بود و بالعکس. حال سوال اساسی را دوباره مرور میکنیم که چرا افراد با عدم ثبات در مسیر موفقیت خود روبهرو میشوند؟
زیراکه یکی از دلایل مهم آن آوردن فشار بیش از اندازه به ذهن برای باور چیزیست که فرد توانایی آن را ندارد. هنگامی که به ذهن خود در باور چیزی فشار میآوریم در واقع ذهن ما باید بتواند به آن فشار مسلط شود و به توافق درونی برسد تا ما با موفقیت پیشروی به سمت اهدافمان داشته باشیم. اگر ذهن فرد نتواند فشار لازم را تحمل کند آن هدفگذاری یا رویاپردازی و یا تصویرسازی ذهنی برایش مضر خواهد بود و انرژی او را خواهد گرفت و اینجاست که ما بصورت غریزی و طبیعی از آن هدف دست خواهیم کشید زیرا توجه و دنبال کردن آن مسئله فقط از دست دادن انرژی و اعتمادبهنفسمان را به دنبال دارد.
هیچ مسابقهای با کسی در کار نیست
معمولا افراد وقتی با قدرتهای ذهنی و قانون جذب آشنا میشوند به شدت به وجد میآیند و خود را موقتا قادر به رسیدن به تمام خواستههایشان می بینند و اینجاست که آنها در همان قدم اول هدفی را انتخاب میکنند که باورش برایشان در آن مرحله بسیار سنگین و ناممکن است و بعد از کمی متمرکز شدن روی آن و تحمل فشار زیاد آن را رها کرده و با ناامیدی به زندگی قبل خود باز میگردنند. و معمولا هم فکر میکنند یا قانون جذب غلط بوده و یا اینکه آنها تعهد و تمرکز کافی نداشتهاند. اما آیا واقعا اینگونه بوده؟ پاسخ دوباره با قطعیت خیر است زیراکه آنها چیزی را برای باور کردن انتخاب کردند که توانایی آنها گنجایشش را نداشته. همین و بس. در واقع سیستم بسیار دقیق و هوشمندانه کار میکند و شما نمیتوانید اشتباهی در کار خود داشته باشید و انتظار این را بکشید که نتیجه صحیح را دریافت کنید.
چرا فرد در همان ابتدا بزرگترین هدف ممکن خود را انتخاب میکند؟ زیرا ناخودآگاه با دیگران خود را در مسابقه میبیند و یا اینکه فکر میکند جهان از خواستههای او خالی خواهد شد و او باید سریع آنها را تصاحب کند. که هر دوی این نگرشها کاملا غلط هستند. زیراکه هرکس منحصر به فرد خود است و هرگز دو نفر از هر جهت مثل هم نیستند که بتوان آنها را در یک مسابقه عادلانه قرار داد و دوم هم اینکه هرگز جهان از نعمتها و ثروتها خالی نخواهد شد زیرا ماهیت جهان از بینهایت است و در بینهایت انتهایی نیست.
یک درصد تمرکز روی خواسته و ۹۹ درصد حفظ آن تمرکز
هرگاه ما هدفی را در کانون تمرکز خود قرار میدهیم در واقع یک درخواست و یا یک شُک به ذهن خود دادهایم که تا ذهن ما درباره آن به توافق و ثبات نرسد آن را برایمان محقق نخواهد کرد. بنابراین وقتی پاسخ به درخواست و شُک وارد شده از طرف ما بصورت شکها و تردیدها داده شد ما باید بتوانیم با آرامش آنها را پشت سر بگذاریم تا توافق و ثبات ایجاد شود. حال اگر در پاسخی که ذهن ما غالبا بصورت شکها و تردیدها به تمرکز روی خواستهامان میدهد نتوانیم تسلط داشته باشیم در واقع یعنی میزان باورئذیری ما به اندازه موضوعی که می خواهیم باورش کنیم نیست و اینجاست که شک و تردید خود را باور می کنیم درحالیکه باور و تمرکز خود را از موضوع اول که خواسته ما بود برداشتهایم.
پس یا میبایست میزان باور پذیری را بالا برد یا اینکه موضوعی کوچکتر را انتخاب کرد که ذهن ما بتواند در آن به توافق و ثبات برسد. و اگر این مورد رعایت نشده باشد ما همواره با عدم ثبات در مسیر موفقیت روبهرو خواهیم شد زیراکه بصورت طبیعی قادر به تحمل فشار وارده نیستیم و مجبوریم آن را رها کنیم.