در هر حوزهای بحث عدالت ریشهای غیرقابل چشمپوشیست. زمانیکه میخواهیم در حوزه موفقیت صحبت یا حرکتی بکنیم باید بدانیم جهان برپایه عدل پیشمیرود تا بتوانیم موفقیت خود را درست بنا کنیم و اینکه بدانیم نتیجه تلاش و حرکت خود را خواهیم گرفت. در حوزه خداشناسی مجددا بحث همین است زیراکه اگر ما ندانیم جهانی که خدا خلق کرده براساس عدالت است یا نه دیگر اهمیتی برای شناخت و توجه به خالق باقی نخواهد ماند زیرا اگر جهان برپایه بیعدالتی باشد چه نیازی به شناخت خالقش خواهد بود؟ آیا خالقی که نمیتواند عدالت را که یک ارزش بزرگ است در سیستمی که خلق کرده ایجاد کند لایق شناختن و توجه کردن است؟
در حوزه روابط اجتماعی باز هم عدالت به عنوان یک ریشه و اصل مهم خودنمایی میکند. انسانها در کدام حالت روابط سالم و مفیدی با یکدیگر خواهند داشت: زمانیکه میدانند براساس قوانین برحق عالم نتیجه هرعملی متناسب با خودش قطعا بازخواهد گشت یا زمانیکه فکر میکنند جهان براساس شانس و احتمال پیش میرود و به نوعی قانون جنگل قانون کلی جهان است؟ باز هم پر واضح است که آگاهی داشتن از وجود عدالت بینقص و کامل الهی منجر به روابط سالم اجتماعی بین انسانها خواهد شد. حال پرسش اساسی این است که آیا عدالت در جهان حاکم بوده و هست یا اینکه جهان ما با توجه به شواهد بسیار بر اساس عدالت نمیتواند پیش رفته باشد.
آیا عدالت به معنی رعایت تساوی و برابریست؟
برای فهم عدالت و اینکه آیا جهانمان بر اساس عدالت پیش میرود یا نه ابتدا میبایست عدالت را خوب بفهمیم. به نظر عموم به اشتباه عدالت با برابری و تساوی پیوند خورده و تقریبا همه فکر میکنند معنای عدالت یعنی برخورداری همه از یک مقدار مشخص و برابر از فرصتها و ثروتها و… اما این هرگز عدالت نیست و هر سیستمی که عدالت در آن بر اساس تساوی بنا شود قطعا و بدون تردید رو به نابودی خواهد رفت. حال با هم چند مثال در این زمینه را بررسی کنیم:
فرض میگیریم شما مدیر و مسئول یک کارخانه هستید و افرادی برای شما مشغول کار هستند و شما با این باور که عدالت یعنی برابری و تساوی به آنها به این شیوه حقوق میدهید که همه میبایست مدت زمانی معین و برابر کار کنند و در نهایت هم حقوقی مثل هم و برابر دریافت کنند. ظاهر امر کاملا تساوی و برابری را نشان میدهد زیرا همه مثل هم کار میکنند و اندازه هم حقوق میگیرند اما به زودی کارخانه شما نابود خواهد شد به این دلایل که انگیزه برای رشد و پیشرفت در کارکنان شما نخواهد بود که به واسطه آن مجموعه شما هم رشد کند زیراکه فرد با خود میگوید چرا به خودم زحمت بدهم و راهی بهتر برای کار کردن و نتیجه گرفتن پیدا کنم درحالیکه حقوق من با دیگری که این حس و انگیزه را ندارد در نهایت یکسان خواهد بود؟
از طرفی دیگر اشخاص تنبل هم تنبلتر میشوند زیراکه میدانند در نهایت حقوقی برابر با دیگران خواهند داشت و فقط کافیست به نوعی در این مجموعه باشند تا از این عدالت (که کاملا اشتباه است) بهرهمند شوند و این یعنی گسترش تنبلی و فساد که نتیجهاش قطعا نابودی است. طبیعتا با این اتفاقها باید متوجه شویم سیستم عدالت شما که بر مبنای تساوی بود کاملا اشتباه و مخرب بوده است. حال به چند مثال دیگر از بحث عدالت بر مبنای تساوی توجه کنیم تا اشتباه بودن این مدل برای ما بهتر روشن شود.
- تمامی کشورهای کمونیستی که عدالت را در تساوی میبینند رو به نابودی بوده، هستند و خواهند بود زیرا آنها فکر میکنند همه افراد جامعه باید برابر با هم از همه چیز بهره ببرند. (ظاهر این امر برای اکثریت در ابتدا زیباست اما در عمل و محتوا کاملا مخرب است)
- اگر در کره زمین مثلا دمای هوا همه جا برابر و یکسان باشد قطعا حیات نابود خواهد شد زیراکه این اختلاف دما و اختلافها در جنبههای متفاوت است که باعث ایجاد جریان زندگی میشود و اگر همه جا یکسان و برابری باشد انگیزهای برای جریان و حرکت در هیچ موجودی نخواهد بود و به دنبال آن نابودی حیات پدید خواهد آمد.
- اگر زن و مردی ملاک را برابری و تساوی قرار دهند قطعا رابطه خود را نابود خواهند کرد. مثلا زن ثروتمند به مردش میگوید من بسیار بیشتر از تو به این زندگی سرمایه وارد کردهام و تو چون مثل من پولدار نبودی در حق من ظلم کردهای و در این رابطه عدالت برقرار نیست و ما باید جداشویم. و از سویی دیگر مرد به همسرش میگوید تو به اندازه من تحصیلات نداری و در این رابطه برای من عدالت برقرار نیست و تو حق من را ضایع میکنی. درحالیکه این دو میتوانند مکمل یکدیگر با بهترین رابطه و نتایج باشند که مرد تحصیلاتش را به اشتراک بگذارد و زن ثروتش را. اما نگاه عدالت بر مبنای تساوی رابطه آنها به نابودی میکشاند.
- در سیستم بازار و خرید و فروش اگر قیمتها در همه احوال برابر باشد آن سیستم فروش نابود خواهد شد. زیرا مثلا اگر هنگام تقاضای بالا و تقاضای پایین قیمت را یکسان نگه داریم این اتفاقها پدید خواهند آمد: اگر تقاضا برای جنسی زیاد باشد و ما قیمت آن را به تناسب بالا نبریم زیراکه میخواهیم مثلا عدالت و برابری حفظ شود خواهیم دید که عدهای سریعا همه اجناس ما را با قیمت پایین میخرند و خود با قیمتی بالاتر به فروش میرسانند و اینگونه سیستم فروش ما از دور خارج خواهد شد. از سویی دیگر اگر هنگامی که تقاضا برای اجناس ما پایین است قیمت را پایین نیاوریم زیراکه میخواهیم برابری قیمتها حفظ شود تمام آن اجناس بر روی دست خودمان خواهد ماند که یا هزینههای نگهداری آنها ما را از پا در میآورد یا از بین رفتن خود اجناس. پس با بررسی همین یک حالت میتوان نتیجه گرفت که در خرید و فروش هم الگوی رعایت تساوی نابود کننده و مخرب است.
عدالت چیست و چگونه همواره با دقتی بسیار بالا جهان را پیش میبرد؟
برای فهم عدالت، اثبات آن و اینکه چگونه جهان ما بر اساس آن پیش میرود لازم است نسبی بودن همه چیز و تناسب را مورد توجه قرار دهیم. زیرا عدالت واقعی برمبنای تناسب است و نه تساوی. در مبحث نسبی بودن همه چیز توضیح دادهایم که اصلی مهم در جهان ما وجود دارد به نام نسبیّت که در واقع هرآنچه که هست اولا با متناسب خودش جفت میشود و کنار هم قرار میگیرند و دوما اینکه کنش و واکنشهای دائمی جهان ما کاملا براساس قانون تناسب پیش میرود. حال نکته قابل توجه این است که عدالت دقیقا رعایت تناسب است زیرا هر سیستمی با رعایت تناسب قطعا ماندگار خواهد بود و رشد خواهد کرد.
موضوع از این قرار است، عدالت یعنی رعایت تناسب و تعادل به اینصورت که ما در مَثَل خود داریم “هرکه بامش بیش برفش بیش” طبق همین مثل ساده که همه ما بارها شندهایم قانون تناسب و عدالت خودنمایی میکند به اینصورت که بارش برف به تناسب گنجایش گیرنده به او میرسد نه بر اساس تساوی. حال اجازه دهید تناسب را بیشتر با مثالهای متفاوت باز کنیم تا متوجه شویم چگونه عدالت ریشه در تناسب دارد.
- در سیستم خرید و فروش اگر شما قیمت جنس خود را متناسب با میزان کیفیت و تقاضا تعیین کنید همواره بازار شما ماندگار و صعودی خواهد بود. به بازارهای بزرگ جهان نگاه کنید و ببنید آیا این قاعده در آنها نقشآفرینی کرده یا نه تا متوجه درستی این قانون شوید.
- در روابط تا مادامی که تناسب بین طرفها وجود دارد رابطه ادامه دار و در حال رشد خواهد بود. مثلا زن و مردی که هر دو احساس ارزشمندی از خود دارند. (اصلا مهم نیست که احساس ارزشمندی خود را از فاکتوری مثل هم بگیرند بلکه مهم وجود این احساس در هر دو طرف است که آنها را با هم متناسب کند) مجدد با کمی دقت متوجه میشوید روابط ماندگار اصل تناسب دو طرف را در خود داشتهاند.
- اگر شما بخواهید در مجموعه خود به کارمندانتان به نسبت خدماتی که دادهاند حقوق دهید قطعا سیستم کاری شما تقویت خواهد شد. زیرا کسانی که بخواهند رشد کنند انگیزه لازم را خواهند داشت و همچنین کسانی که بخواهند کمکاری کنند با دریافت حقوق کمتر ضعیفتر خواهند شد.
اصل ماجرا و اثبات وجود عدالت در سرتاسر هستی
از چند مثال بالا که میتوان آنها را بسیار بیشتر بسط داد متوجه میشویم هر سیستمی فقط و فقط در یک صورت باقی خواهد ماند و رشد خواهد کرد که تناسب در آن رعایت شود. دقت داشته باشیم هر سیستم یعنی ارتباط و جریان بین اجزا مختلف که اگر این جریان بدون رعایت تناسب برقرار شود قطعا نتیجه فروپاشی آن سیستم خواهد بود. پس هیچ سیستمی بر اساس احتمال شانس و یا تساوی نمیتواند باقیبماند و رشد کند و تنها راه فقط وجود تناسب است. دقت داشته باشیم که ما در جهانی زندگی میکنیم که خود یک اَبَرسیستم است است و در خود بینهایت سیستمهای مختلف دارد. مثلا بدن ما انسانها خود یک سیستم حیرتآور است که درون سیستمی بزرگتر به اسم جهان هستی موجودیت دارد و با آن هم در ارتباط است و در همه این سیستمها قاعده وجود تناسب برای بقا لازم و ضروریست.
حال به کائنات و جهان هستی به عنوان یک ابرسیستم بنگریم. اولا لازم است بدانید که تمام کائنات به هم متصل و مرتبط هستند و در اصل ما با یک سیستم که در آن بینهایت کنش و واکنش (اتفاقهای گوناگون) وجود دارد روبهرو هستیم. سوال این است آیا این ابرسیستم رو به نابودی و ضعیف شدن است؟ جواب با قاطعیت خیر است زیرا تا آنجا که ما تا به حال فهمیدهایم این جهان میلیونها سال عمر دارد و در ضمن در هر لحظه هم در حال رشد کردن و بزرگتر شدن است. سوال بعدی این است که آیا این عمر طولانی در این ابرسیستم و رشد دائمی آن بر اساس بیعدالتی و یا شانس و احتمال بوده؟ باز هم جواب با قطعیت خیر است زیرا در بخشهای قبلی روشن کردیم که هیچ سیستمی بدون رعایت تناسب، شانس بقا و رشد ندارد. پس نتیجهگیری این است که حتما جهان ما براساس تناسب اداره شده و همچنان هم میشود که این تناسب همان قانون الهی جذب و یا عدالت است که برهمه چیز و همه جا حکمرانی دارد.
اگر در جهان عدالت حاکم بوده و هست پس چه توضیح منطقی برای مصداقهای فراوان بیعدالتی وجود دارد؟
معمولا دلیل و یا دلایل اول برای پذیرش جهان فاقد عدالت در تولد کودکان معلول، بروز جنگها و قحطیها و درصد کمی ثروتمند و درصد بالایی فقیر در جهان است. افراد وجود اینگونه موارد را دال بر بیعدالتی میدانند درحالیکه اینگونه موارد از زاویه دید محدود ما بیعدالتی را نشان میدهند و جریانهای دیگری هم وجود دارند که در نظر گرفته نشدهاند. اجازه دهید از تولد کودکان معلول شروع کنیم. آیا تمام موجودیت یک انسان از لحظه تولدش در این دنیا تا زمان مرگش است؟ آیا هدف از زندگی و تولد همه با هم برابر و یکسان است؟ آیا میزان لذت بردن و یا درد کشیدن همه ما با هم برابری دارد؟
پاسخ تمامی اینگونه سوالها خیر است زیراکه همه چیز در عالم ما منحصر به فرد است و به نسبت خود و اطرافش معنی و تعریف میشود. این یکی از حالتهاییست که ما اصلا در نظر نمیگیریم مثلا ممکن است آن کودک معلول به هیچ عنوان آن دردی را که برایش متصور هستیم نکشد و کاملا زندگی به آن صورت برایش عادی باشد. ممکن است او قرار است از شرایط نامطلوب خود سکویی برای پرتابش به سمت رشد و پیشرفت داشته باشد که ما در حال حاضر قادر به دیدنش نیستیم. و یا ممکن است آن کودک (که البته ما فکر میکنیم کودک است درحالیکه روحی ابدی و جاودانه بطن او را دربرگرفته) در راهی اشتباه به واسطه انتخابهای خودش قرار داشته باشد که نتیجه متناسب برایش معلول بودنش شده باشد.
حال به این سوال پاسخ دهیم که آیا ما با دیدن تولد کودکان معلول به این موارد هم توجه میکنیم؟ مسلما اکثریت به این موارد هیچ توجهی ندارند و به همین دلیل ناآگاهنه فکر میکنند جهان برپایه عدالت پیش نمیرود. حال در قسمتی دیگر بیایید مثلا درصد پایین افراد ثروتمند و درصد بالای افراد فقیر را بررسی کنیم. مجدد در نگاه اول به نظر میرسد بیعدالتی دنیا دلیل این شرایط است اما آیا باطن و اعمال این دو دسته افراد را به درستی بررسی کردهایم؟ آیا آنها باورها و عادتهایی مثل هم دارند و ناعادلانه ثروت بینشان تقسیم شده؟ جواب باز هم خیر است زیراکه با کمی تحقیق متوجه خواهیم شد ذهنیت و باورهای اکثریت فقیر کاملا منطبق و هماهنگ بر خود فقر است و آنها به واسطه عادتها و باورهای خود در فقر هستند نه به دلیل بیعدالتی دنیا. و همین قاعده در مورد ثروتمندان هم صدق میکند که بسیاری از آنها قبلا در فقر بودهاند اما با تغییر باور و عادتهای خود توانستهاند به ثروت برسند. درحالیکه نگاه به ظاهر امر ما را به اشتباه میاندازد و باعث میشود فکر کنیم حق اکثریت فقیر توسط ثروتمندان خورده شده است.
آیا وجود حیوانات درنده که به راحتی حیوانات دیگر را شکار میکنند دلیل بر بیعدالتی نیست؟
مورد دیگری که معمولا در بحث بیعدالتی مطرح میشود کشته و شکار شدن حیوانات ضعیف توسط حیوانات درنده است. البته طبیعی است انسانی که هنوز دید خود را به واسطه دریافت آگاهی رشد نداده اینگونه موارد را کاملا ناعادلانه ببیند اما باز ذکر دو نکته قابل تامل است: اول اینکه آیا فکر میکنیم مرگ هر موجود یعنی نابودی کاملش؟ آیا ذات تشکیل دهنده و به وجود آورنده جهان ما فناپذیر است؟ یعنی آیا فکر میکنید انتهایی پوچ به نام مرگ وجود دارد؟ اگر اینگونه فکر میکنیم بهتر نیست همین به اصطلاح دو روز دنیا هم نباشد؟ چه دلیلی دارد ما یا هر موجود دیگری برای مدتی کوتاه زندگی کنیم و بعد نابود شویم و تمام خاطرات، آگاهیها، نتایج و بودنمان هیچ شود؟ اگر اصل جهان را اینگونه میبینیم پس هیچ دلیل منطقی برای ادامه دادن و ماندن وجود نخواهد داشت. هرچند که درباره موضوع زیبای مرگ دلایل و مطالب بسیار زیبایی وجود دارد که مشخص میکند مرگ هرگز آنچه عدهای با عنوان نابودی میدانند نیست.
و دوم اینکه فراموش نکنیم که در بخشهای قبلی اثبات شد که سیستم جهان ما بر اساس تناسب میبایست پیش رفته باشد زیرا هم بقا داشته و هم رشد کرده پس قطعا پشت پرده اتفاقهای دیگری هم هست که ما در حال حاضر از دیدن آنها ناتوانیم. در حقیقت هنگامی که فهمیدیم اصل جهان باید براساس عدالت بوده باشد سپس برای هرکدام از این موارد که ظاهرا نقض کننده حکمرانی عدالت هستند دلایل کافی به تدریج پیدا خواهد شد. بیایید از یک زاویه دیگر هم به ماجرا نگاه کنیم: چرا حیوانات و یا ما انسانها با اینکه میدانیم جهان عدالت ندارد (طبق فرضی که کردهایم) و بر اساس ظلم است باز هم تولید مثل میکنیم و برای بقا ذوق و شوق داریم؟ مگر نه اینکه در نهایت نتیجه ما طبق این تفکر سیاهی و نابودیست؟
اگر از درون طی میلیونها سال خواست و کششی همیشگی داشتهایم نمیتواند تناقضی با فرض اولیه ما باشد که جهان را بر اساس بیعدالتی دانستیم؟ زیرا بالاخره در طول این سالها ما باید میفهمیدیم درنهایت مرگ و بیعدالتی انتهای این دنیاست و تولید و مثل و تلاش کردن برای بقا کاملا کاری بیهوده است و باید آن را متوقف کرد. از خود سوال بپرسیم که با این فرض چرا انسانها و موجودات همواره تولید مثل میکنند و عاشق بقا و زندگی هستند؟ آیا پاسخ نمیتواند همان دلیل چند خط قبل باشد که علت یا علتهایی پشت پرده هست که ما از آنها بیخبریم و آنها را در نتیجهگیری خود دخیل نمیکنیم. (البته این دلایل در حال روشن شدن هستند)
چه دلیلی برای حجم زیاد سختیها در زندگی جز بیعدالتی وجود دارد؟
عدهای در سختیهای فراوان متولد میشوند و زندگی آنها کاملا با سختی پیش میرود و همین موضوع را دلیل بر فقدان عدالت در دنیا میدانند زیراکه طبق استدلال آنها چرا میبایست از ابتدا آنها در سختی شروع کنند؟ چرا مثل دیگران از شرایط نرمال زندگی آنها شروع نشد؟ و همین تجربههای سخت برای آنها کافیست که با اطمینان وجود عدالت را رد کنند. اما مجدد توضیحاتی منطقی و قابل قبول برای این حالات هم وجود دارد.
استدلالهای بخشهای قبل برای وجود عدالت اینجا هم صدق میکند که از ذکر دوباره آنها خودداری میکنیم اما چند مورد جدید هست که توجه به آنها ضروریست. اول اینکه اگر قانون تناسب برقرار است (که این قانون با دقتی بسیار بالا همیشه در جهان برقرار بوده و هست) پس فرد نمیتواند به سختی برخورد کند و با آنها بماند درحالیکه خودش هم سخت نباشد. مثل زمانیکه شما میخواهید وارد مسابقه یا مبارزهای شوید که میدانید داوری قوی و درستی دارد و شما را با حریفی بسیار به ظاهر قویتر از شما روبهرو میکند. اینجا چه نتیجهای میگیریم؟ با رعایت شرط درست بودن داوری تنها حالت این است که شما حتما مثل حریف خود قوی هستید که روبهروی آن قرارتان دادهاند و اگر از حریف خود ترسیدهاید دلیل این است که از قدرت خود غافل شدهاید.
یکی از حالات هم در مواجهه با سختیهای بزرگ و فراوان زندگی همین است که ما نمیدانیم واقعا چه کسی با چه قدرت و پتانسیلی هستیم اما جهان براساس تناسب و عدالت این را به خوبی میداند و به همین دلیل هم ما را در مقابل این شرایط قرار داده است. حال اگر فرد با این آگاهیها از خواب غفلت بیدار شود و خود بزرگ و قدرتمندش را بیابد قطعا دیگر نخواهد گفت جهان براساس بیعدالتیست و از همان شرایط سخت موفقیتهای بزرگ خود را میسازد.
حالت دوم اما متفاوت است زیرا میدانیم از هرچیز جفت آفریده شده و هر با سختی برخورد کردنی دلیل بر قدرتمند بودن نیست. در این حالت فرد در اشتباه است و به اشتباه کردن بسیار عادت کرده بطوریکه با ژن آن متولد میشود و همچنان هم همان خط را ادامه میدهد و براساس قانون تناسب مدام نتایج منفی بصورت سختیهای فراوان بر سر راه او قرار میگیرند. پس در این حالت هم طبق قانون تناسب افراد هرآنچه که با آنها متناسب و برابر است را دریافت میکنند و هیچ ظلمی از بیرون نیست و یکی از اشکالاتی که در تشخیص ما وجود دارد این است که فکر میکنیم از بدو تولد همه پاک وارد دنیا میشوند و بعدا تغییر میکنند درحالیکه اینگونه نیست و ما موجوداتی ازلی و ابدی هستیم که در فرمهای مختلف موجودیت خود را نشان میدهیم. درستی این مطلب را میتوانید اینطور بفهمید که اگر همه کودکان مثل هم هستند و از یکجا شروع میکنند پس چه توضیحی برای آنهایی هست که در بعضی از حوزهها از همان دوران کودکی از دیگران جلوتر هستند؟ آیا در همان چند سال ابتدای زندگی خود توانستهاند اینقدر پیشرفت کنند یا اینکه عقبهای داشتند که باعث این اتفاق شده؟ (هرچند که شاید خودشان هم ندانند)
جمعبندی در مبحث جهان بر اساس عدالت بینظیر الهی
برای جمعبندی و نتیجهگیری این مبحث مهم و گسترده لازم است وقت و انرژی گذاشته شود و نکات مهم مثل دید محدود ما انسانها، مسئله مرگ، قانون تناسب، عدالت برمبنای تساوی، برخورد با سختیها و نسبی بودن همه چیز مورد توجه قرار گیرند. زیرا اگر در این موارد آگاهی کافی وجود نداشته باشد مجددا به همان تفکر قدیمی و اشتباه جهان برپایه بیعدالتی بازخواهیم گشت. درصورتیکه با فهم عدالت و قانع شدن از وجود لحظه به لحظه آن آرامش و امنیت وجود ما را فراخواهد گرفت و مسیر موفقیت برای ما بسیار زیبا و خواستنی جلوه خواهد کرد.
رسیدن به بهشت، به موفقیت و ثروت، معنی و مفهوم داشتن زندگی و یا رسیدن به خدا همه و همه زمانی میتوانند موجودیت داشته باشند که ستون مهم و محکم عدالت سرجای صحیح خودش باشد زیراکه بدون آن قطعا هیچ کجای زندگی ارزشی نخواهد داشت. پس لطفا این مبحث را تا دریافت کامل تمامی نکات درونش رها نکنید زیراکه با یکبار مطالعه قطعا به عمق کافی نخواهید رسید. در ضمن دیگر مطالب ما در این وبسایت بطور مستقیم یا غیرمستقیم به شما در درک وجود عدالت کمک میکنند.
لطفا ویدئوی پایین را با دقت تماشا کنید زیرا نکات بیشماری در آن گنجانده شده است که برای ما بسیار آگاهیبخش است.
فهرست مطالب موجود براساس زمان در فایل ویدئویی بالا:
- ۲:۱۲ لازمه فهم و پذیرش عدالت برای موفقیت
- ۸:۰۸ اگر عدالت را قبول کنیم یعنی هیچ ظلمی نبوده؟
- ۹:۲۹ موفقیت واقعی با باور به نبود عدالت هرگز در یکجا نمیماند
- ۱۲:۱۵ عدالت به معنای تساوی نیست
- ۱۷:۴۰ کشورهای کمونیستی و تعریف اشتباه از عدالت
- ۲۰:۵۳ توضیح قانون عدالت با تناسب
- ۲۴:۵۲ اثبات وجود عدالت در دنیا
- ۲۸:۵۶ عدالت درباره کودکان جنگ و آفریقایی
- ۳۴:۳۲ پذیرش عدالت یعنی سنگدلی؟
- ۳۸:۴۴ چگونه باور کنم با وجود ظلم در دوران کودکی برایم عدالت برقرار بوده؟
ظلم ظالم و درد کشیدن مظلوم چگونه با عدالت خداوند سازگار است؟
عدالت را درجهان اشتباه گرفتهایم – آیا عدالت یعنی نبود درد و رنج؟
عدالت خداوند و خلق چهرههای زشت و زیبا
ارتعاش و فرم فیزکی آن
من نمیدونم چی باید بگم فقط اینکه گوش کردن به حرفهای استاد تقوی خیلی برام جالب و جدید بود و آموزنده
سلام استاد من یک سال هست که شما رو دنبال میکنم عالی هستید منطق و دلایل شما و تحقیقات شما در این زمینه قابل تحسینه. بله تمام فایلهای شما ارزش دارن.
سلام، ممنون از لطف و توجه شما همراه عزیز
موفق باشید
درود و سپاس فراوان♥️
خیلی لذت بردم عااااالی بود ممنونم…
این زیباترین کشف از وجودِ خود هست و بسیار بسیار کارآمد و در واقع ناجیِ زندگیمون که وقتی کسی کودکی ناسالمی داشته با چنین آگاهیی الان چقدر حالش خوبه و به خودش و چنین فرمانروایی در بهشت درونش افتخار میکنه… خیلی معصومانه و زیباست، جملهای که در آخر اضافه کردید بینظیر بود مثل خودتون که ما در هر مقطع زندگی یکسان بزرگ و قدرتمند و قوی هستیم ولی جسم محدود و حقیقتِ این امر که تا سنینی کاملا بیاختیار و ناتوانیم و خیلی چیزای دیگه نمیذاره ببینیم که که بودیم و چه بودیم…. کودکی ناسالم منو همیشه بیاد یک ویدیو کوتاه از تونی رابینز میندازه که با لبخند تعریف میکرد که در کودکی از دستِ مادر الکلیش چنان کتک میخورده و هربار سرشو به دیوار میکوبیده و تا خون نمیومده دست بردار نبوده و اون با خنده میگفت و من همراهش گریه میکردم که چطور ممکنه! درست همینو گفت که بسیار ممنون و سپاسگزاره همون کتکها و جراحت ها باعث شد که الان تونی تونی باشه…. تونی بینظیره ولی شما بینظیرتر☺️♥️👌👑 سایتِ شما بینهایت کامل و پربار هست مثل خودتون تکِ،
و من آرزو میکنم مردم دست از تنبلی بردارن و حداقل یک دور کامل توی این سایت بزنن اگر بخوان همین مطالب واقعا کافیِ برای بیداری… هرچند فایلهای ارزشمند شما برای ادامه راه قطعا لازمِ👌♥️هرکسی تهیه کنه واقعا برد میکنه و پیروزمندانه و شکوهمندانه ادامه میده… به امیدِ خدای مهربون…♥️
شاد و سلامت و ثروتمند و پیروز باشید👑
معلومه که ارزشش رو داشت،آگاهیهاتون واقعا بینظیره
سلام
عالی هست استاد
وقت بخیر آقای تقوی زاده ، مثل همیشه عالی و قابل تامل هست تمام سخنانتون ، من سالهاست که از آموزهای شما بهره میبرم ، و حقیقتا تمام باورهام تغییر کرده و خردمندتر و آگاهتر شدهام ، بخاطر ( بیداری و آگاهی ) که شما یادم دادین ، ازتون سپاسگزارم . پرتوان و پاینده باشید .