اثبات وجود خدا از آن مباحث مهم و بیپایان است که همواره خداباوران و آتئیستها بایکدیگر دارند و البته به همراه افرادی که این بین به دنبال کشف حقیقت هستند. آیا اثباتی برای وجود خدا آمده که خیال همه را راحت کند و دیگر کسی نتواند از نبود خدا صحبت کند؟ پاسخ خیر است. آیا کسی توانسته وجود خدا با اثبات رد کند که عدهای مدام خدا خدا نکنند؟ باز هم پاسخ خیر است. حال پرسش اصلی این است که چرا ما بدون جواب و اثباتی محکم بین بودن و یا نبودن خداوند ماندهایم و هیچ کدام از طرفها نمیتوانند طرف مقابل خود را حذف و یا قانع کنند؟ آیا قرار است این ابهام ماندگار باشد؟ آیا راهی برای درک حقیقت در اینگونه بحثها که قانع کننده هم باشد وجود ندارد؟ و… در این بخش موارد مهم و زیبایی را مورد توجه قرار خواهیم داد.
اثبات وجود خدا دقیقا به چه معناست؟
هنگامی که از اثبات خدا و یا دیدن او صحبت میکنیم منظور این است که بتوانیم بر او احاطه داشته باشیم. زیرا هر موضوعی که انسان برای خود اثبات میکند در واقع توانسته با فهم خود آن موضوع را دربر بگیرد. در واقع اندازه فهم او به قدری بوده که بتواند چهارچوب و یا اندازه و مکانیزم موضوع را برایش روشن کند و در نهایت اثبات ایجاد شود. درباره توانایی دیدن هم باز موضوع از همین قرار است که ما زمانی قادر به دیدن چیزی هستیم که شیئ مورد نظر توسط محدوده بینایی ما در برگرفته شود. که اگر آن شیئ یا هرچیز دیگر خارج از محدوده بینایی ما باشد ما قادر به دیدنش نخواهیم بود. مثلا اینکه بسیار بسیار بزرگ و یا کوچک باشد یا اینکه بینهایت نزدیک و یا بینهایت از ما دور باشد و…
تا اینجا متوجه شدیم برای اثبات و دیدن هر چیز نیاز است به نوعی ما مقام کافی را داشته باشیم. و اندازه مقام ما تعیین کننده این است که چه چیز را ببینیم و یا بفهمیم که در نهایت به اثباتش هم برسیم. حال سوال این است که مقام انسان در حوزه فهم و تعقل چقدر است و تا کجا میتواند برای اثبات پدیدهها پیش رود؟ پاسخ این است که پتانسیل انسان بینهایت است و در عمل هم ما این موضوع را با پیشرفتهایی که بشر داشته دیدهایم. یعنی انسان مقامی بالا دارد که با مشاهده، تفکر و دریافت آگاهی کافی میتواند همه چیز را بفهمد و برای خود روشن کند که ما اسم این کار را اثبات کردن میگذاریم. حال مسئلهای مهم درباره پتانسیل بالای انسان و اثبات وجود خدا هست که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
چه موجودی میتواند خدا را ببیند و او را اثبات کند؟
موجودی که فهمی بالاتر از خداوند داشته باشد میتواند خدا را بفهمد و وجودش را اثبات کند. موجودی که قدرت دیدش در برگیرنده ابتدا و انتهای خداوند باشد قابلیت دیدنش را خواهد داشت. حال سوال اصلی این است که آیا چنین موجودی اساسا امکان وجود دارد؟ پاسخ خیر است زیرا اگر چنین موجودی را متصور شویم خداوند را از خدایی ساقط کردهایم زیرا بخشی از تعریف خداوند بزرگی بی حد و اندازه و نداشتن شروع و پایان برای موجودیتش است. بطور خلاصه فقط و فقط خدایی میتواند توسط انسان دیده و اثبات شود که مقامی پایینتر از او داشته باشد. حال آیا امکانی برای این موضوع هست؟ آیا غیر از این است که خدا یعنی خود آ؟ (از هر خودی بزرگتر) حال کدام خود (فرد) میتواند مقامی بالاتر از او داشته باشد؟ مسلما هیچ کس…
موضوع اثبات وجود خدا و یا دیدن خدا با تمام نیازی که برای تحققش احساس میشود اگر آنطور که مد نظر ماست اتفاق بیافتد (فرض را اینگونه اگر بگیریم) یک مُسکن بسیار موقت برای این بحثها و خواستها خواهد بود زیرا بسیار سریع خواهیم فهمید آنچه دیدم و اثبات کردیم هرگز مقام خدایی نداشته و این خود ما بودیم که با فهم بیشتر بر او احاطه پیدا کردیم. از این منظر متوجه میشویم دیده و اثبات نشدن خداوند اتفاقا میتواند دلیلی بر خدا بودن و وجودش باشد. اما آیا موضوع همینجا به پایان میرسد؟ یعنی چون خدا را نمیتوان دید و اثبات کرد میبایست وجودش را پذیرفت؟ پاسخ خیر است زیرا در واقع اثبات وجود خدا در درون هر فرد (هر خود) به واسطه تعقل، ادراک و دریافت نشانهها به نسبت خودش اتفاق میافتد.
چرا احساس میکنیم به اثبات وجود خدا نیاز داریم؟
در بخش قبل توضیح دادیم که اثبات وجود خداوند که از هر جهت بزرگتر از ما است امکانپذیر نیست. پس اگر خدا را به معنای واقعی بزرگ میدانیم دیدن خداوند و اثباتش به فرمی که ما دیگر موارد را میبینیم و اثبات میکنیم کاملا منتفیست. اما اجازه دهید چند عامل مهم را بررسی کنیم که چرا اینقدر افراد مختلف از اثبات وجود خدا حرف میزنند و میخواهند به نوعی به خود یا طرف مقابل ثابت کنند خدای آنها واقعیست. اگر ما مبحث مهم نسبی بودن همه چیز را به خوبی درک کنیم، به هیچ عنوان برای نشان دادن درستی راه و انتخاب خود به دنبال اینگونه اثباتها نخواهیم بود که به دلیل از پایه اشتباه بودنشان تولید یک بحث و جدال دائمی و بیهوده کنند.
چه آنهایی که ادعای اعتقاد به خدا دارند و چه آنهایی که ادعا دارند خدایی نیست اگر از اعماق وجود خود آگاهی کافی برای انتخابشان داشته باشند هرگز به دنبال بحثهای بیهوده و کم کردن روی طرف مقابل برای اثبات ادعای خود نخواهند بود.(حالت جنگ و یا تمسخری که بسیاری از به ظاهر خداباوران با خداناباوران در فضاهای مختلف نسبت به یکدیگر دارند) در واقع انسان آگاه میداند که آزادی حق مسلم او و همه انسانهاست که آزادی در انتخاب و اشتباه کردن هم ذیل آن قرار میگیرد. و با این موضوع هیچ جایی برای بحث همراه با تعصب و یا تمسخر نخواهد بود. پس در حقیقت دلیل این همه سر و صدا برای اثبات وجود خدا و یا رد وجود خدا در ضعف آگاهی در حوزههای دیگر مثل فهم نسبی بودن همه چیز است. که اگر آگاهی کافی در این حوزهها دریافت شود خود به خود نیاز به اثبات وجود خدا هم کمرنگ و یا ناپدید خواهد شد.
دو مورد مهم دیگر از دلایل دیده نشدنی بودن خداوند
افراد متعددی اینگونه فکر میکنند که خدا با این همه تعریف و ادعا از خود که من فرمانروای تمام عالم هستم، همه چیز را من خلق کردم و …میبایست حداقل خود را یکجایی به یک نوعی نشان دهد و اگر جایی به آن صورتی که ما قبول داریم نشانی از او نیست پس حتما بودن خدا دروغ است. نکته جالب درباره تفکر و استدلال اینگونه افراد این است که آنها فکر میکنند خداوند موجودی شبیه به خودشان باید باشد. مثلا اگر ما اتومبیل نو میخریم و آن را به همه نمایش میدهیم و یا موفقیت خود را به گوش همه میرسانیم خدا هم میبایست با این همه مقام و ثروت همه جا خود را نشان دهد. درحالیکه آنها نمیدانند که بزرگ بودن خداوند از میزانی که آنها در ذهنِ محدود خود متصور هستند بسیار بسیار فراتر است. بیشتر انسانها نیازمند توجه و تشویق دیگران در پیشرفتها و داشتههای خود هستند اما خداوند از همه چیز و همه کس بینیاز است. به همین دلیل هم او در اوج کمال قرار دارد.
آیا ندیدیم انسانهایی ثروتمند با شخصیتی بزرگتر که هرگز داشتههای خود را برای گرفتن توجه دیگران به نمایش نمیگذارند؟ آیا ندیدیم چقدر این دسته ساده و معمولی بین مردم ظاهر میشوند درحالیکه دریایی از ثروت را دارند؟ خداوند هم اوج و کمال همین صفت را در خود دارد که بزرگی و بینیازیاش اجازه آن گونه خودنمایی را به او نمیدهد. درحالیکه دیدن او از راههای دیگر کاملا امکانپذیر و شدنیست که فرد میبایست از زاویه دیگری برای دیدن خدا استفاده کند.
حق به حقدار نمیرسید اگر خدا خود را به فرم مورد نظر ما نشان میداد
به طور خلاصه باید گفت این جهان کاملا بر اساس عدل بنا شده و پیش میرود(اثبات جهان بر اساس عدالت) حال فرض بگیرید خدا خود را به فرمی که مد نظر عموم است نشان میداد و همه قادر به دیدنش بودند. در چنین جهانی آیا کسی پیدا میشد گناهی بکند؟ خدای بزرگ با قدرت تمام نشدنی بالای سر همه دیده میشد که فرمان داده گناه نکنید(آنگونه که فرض و باور اکثریت است) آیا کسی گناه میکرد؟ پاسخ خیر است زیرا همه از ترس وجود خدا که او را به وضوح میبینند گناهی نمیکردند، حتی اگر خدا را برای یک لحظه در هر ۱۰ سال میتوانستند ببینند. سوال بعدی این است که جایگاه کسانی که گناه نکردهاند کجاست؟ همه خواهیم گفت بهشت اما آیا چنین بهشتی با چنین افرادی در درونش برحق هستند؟ افرادی که به دلیل ترس کاری را نکردهاند نه اینکه با فهم و کنترل خود از آن دوری کرده باشند.
باز هم میبینیم که دیدن خدا به آن شکل مورد نظر ما نظم کلی حاکمیّت حق را به هم خواهد زد پس نباید خداوند به آن فرمی که ما اشیائ را میبینیم برای همه قابل مشاهده باشد. زیرا در این حالت که آن پیدای همیشگی خود را به خوبی پنهان کرده با دقت بالا مشخص میشود نیّت و دلیل اعمال ما چه بوده و آیا ما فهم و آگاهی کافی را برای بالاتر آمدن به دست آوردهایم یا خیر.
من نه تنها تجربهگر مرگ هستم بلکه از بچگی برونفکنی روح میکنم.خداوند طبق سورهی نور خودش را مثال زده که رنگش سبز زیتونی و مانند مروارید میدرخشد خداوند کل جهان است من خداوند و شیطان جن و انس و فرشتگان و در برزخ هفتم پیامبران را دیدهام خداوند آنقدر بزرگ است که از تمامی موجودات رد میشود از ۷ زمین و آسمانی که آفریده بزرگتر است و دارای چشم بصیرت است و تکتک ما را میبیند آنقدر زیبا و مهربان است که اگه دیدید خداوند را دیگر هیچکسی را بالاترین عشق خود قرار نمیدهید کسانی که چشم برزخی دارند خداوند را حتی در این دنیا با چشم بصیرت میبینند اگر معنی قرآن را بخوانید و به آن عمل کنید خداوند را خواهید دید. و یا در برونفکنی روح خداوند را صدا بزنید اگر انساننما یا شیطان را دیدید سریع بگویید خداوندا از شر شیطان به تو پناه میبرم سریع فرار میکند ولی برای دیدن خداوند باید معنی قرآن را بخوانید و به آن عملکنید
جناب خداوند قابل اثبات هست من متاسفم که شما فرق شناخت اوصاف خدا و اثبات خدا رو نمیفهمی، بله خداوند رو کامل نمیشه شناخت چون ذهن و ظرفیت انسان محدود هست اما خداوند براحتی قابل شناخت است در قرآن خدا گفته آیا منکرین خدا آسمان ها را نمیبیند بدون ستون برافراشته هستند فیلسوفان اسلامی حتی اروپایی خداوند ب بهترین شکل اثبات کردن، هدف شما اینه ک بگی انسان سرگردان هست باید به ندانم گرایی اعتراف کنه، اما افکار حرفات ارزشی ندارن نمیتونی منحرف کنی مردم رو، خداوند از طریق پیامبران راه درست و گمراهی رو ب انسان نشون داد و معجره پیامبر قرآن حاضر هست برای ملت، شما داری افکار سوفسطا/ییان رو رواج میدی، حقیقت قابل شناخته هم از طریق عقل و قلب هم پیامبران،
خداوند آب است اما یک قطره نیست اقیانوسی بی پایان است، یا خداوند شبیه درخت است اما جنگل بی انتها که نمیشود درختانش را شمرد ، ریگ است اما در کویری بدون حد و مرز که نمیشود آنها را شمرد و راهی هست و مقصدی بیپایان …خداوند نفس است پر از لذت دمادم .
او مجموعهای از همه چیزها است، هر آنچه که در ذهن بگنجد با نگنجد.
کسی.که.به.تو.نفس.داد.خدا.هست.