در این مصاحبه، دکتر جو دیسپنزا به ما آموزش میدهد که چهطور با استفاده از افکار و احساسات، دنیای خود را خلق کنیم. وقتی ما بتوانیم کنترل و مدیریت ذهن خود را بهدست بگیریم، میتوانیم کنترل زندگی خود را نیز در دست داشته باشیم.
عادت چیست؟
عادت، یک مجموعهی مازاد از افکار، احساسات و رفتارهای ناخودآگاه بوده که از طریق تکرار ایجاد شده است. عادت زمانی است که شما کاری را بارها و بارها انجام دادهای طوریکه حالا بدنات بهتر از ذهنات بلد است چهطور آن کار را انجام دهد.
مردم صبح از خواب بیدار میشوند و شروع به فکر کردن دربارهی مشکلاتشان میکنند. آن مشکلات، مدارها، مسیرها و خاطراتی در درون مغز هستند که همگی به زمانها، آدمها و مکانهایی مشخص متصل و مرتبط هستند. و اگر مغز فقط گذشته را در خود ضبط کرده باشد، لحظهای که آنها روزشان را شروع میکنند از قبل درحال فکر کردن به همان گذشته هستند.
هرکدام از آن خاطرات یک احساسی دارند. بهعبارتدیگر، احساسات محصول نهایی تجربههای گذشته هستند. پس لحظهای که آنها آن خاطرات را بهیاد میآورند، یکدفعه احساس بدی مثل غم یا درد به آنها دست میدهد.
فکر و احساس انسان، وجود او را میسازند. پس وقتی یک شخص روزش را شروع میکند، تمام وجودش در گذشته است. این به معنی این است که دیر یا زود، آن گذشتهی آشنا تبدیل به آیندهی قابل پیشبینی خواهد شد.
بنابراین اگر باور داشته باشید که افکار و سرنوشتتان به هم متصل هستند و نتوانید فکر خود را بهتر از احساستان کنید، یا احساس، یک وسیله برای فکر کردن شده باشد، این یعنی بهخاطر آن احساسات، شما درحال فکر کردن از روی الگوی گذشته هستید. و در قسمتهای زیادی از زندگی خود، ساختن همان زندگی تکراری را ادامه خواهید داد.
بنابراین مردم هرروز که از خواب بیدار میشوند همان الگوهای تکراری همیشگی را پیش میگیرند. موبایلشان را برمیدارند و اخبار و ایمیلها و پیامکها و شبکههای اجتماعی خود را چک میکنند. حالا آنها احساس میکنند به هرچیز که داخل زندگیشان است و آن را میشناسند وصل شدهاند.
سپس آنها وارد مجموعهای تکراری از رفتارها میشوند. تا پایان روز کارهای تکراری میکنند و آدمهای تکراری را میبینند. و دکمههای احساسی همیشگی را فشار میدهند. و این تبدیل میشود به یک روتین و درواقع یک برنامه. حالا آنها ارادهی آزادشان را درون این برنامه گم کردهاند.
این باعث میشود تا قبل از ۳۵ سالگی، ۹۵ درصد از چیزی که ما هستیم از مجموعهای از رفتارهای ضبطشده، واکنشهای احساسی، عادتهای ناخودآگاه، نگرشهای همیشگی و درونی، برداشتها و باورها تشکیل شده باشد که مثل یک برنامه درون کامپیوتر عمل میکند.
درنتیجه یک نفر فقط با ۵ درصد از ضمیر آگاه خود میتواند بگوید من میخواهم سالم، خوشحال و یا آزاد باشم. ولی بدن او در یک برنامهی کاملا متفاوتی قرار دارد.
چطور میتوان کنترل و مدیریت ذهن را بهدست گرفت؟
شما باید از ذهن تحلیلگر رد شوید. چون ذهن تحلیلگر، جداکنندهی ضمیر ناخودآگاه از ضمیر آگاه است. و این زمانی است که مدیتیشن وارد جریان میشود.
شما میتوانید از طریق تکرار و تمرین به مردم آموزش دهید که چطور امواج ذهنیشان را تغییر دهند و آراماش کنند. و زمانیکه آنها این کار را بهدرستی انجام میدهند وارد سیستم عامل میشوند و میتوانند شروع به ایجاد تغییرات بکنند.
در ویدیوی زیر میتوانید به ادامهی صحبتهای دکتر جو دیسپنزا همراه با زیرنویس فارسی گوش کنید و با نحوهی کنترل و مدیریت ذهن آشنا شوید.
ممنون از برنامههای خوب شما
یک موضوع بروز و عالی و کاربردی هست.
ممنونم عالی بود
فوق العاده بود😻
عالی